اسم پسر با د
در بعضی از خانوادهها، انتخاب نامهای مذهبی و دینی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و در خانوادههای دیگر، نامهای اصیل ایرانی اهمیت بیشتری دارد. اما در همه خانوادهها یک هدف مشترک وجود دارد: پیدا کردن بهترین نام برای فرزند تازهوارد.
نامی که وقتی آن را صدا میزنید، لبخند بر لبانتان بیاورد و در آینده باعث افتخار و سربلندی فرزندتان شود. این نام چیست؟
ما تلاش داریم که با کمک شما، به تدریج لیستی از نامهای ایرانی را کامل کرده و معنی و ریشه هر نام را به شما ارائه دهیم تا در انتخاب نامی مناسب برای فرزندتان یاریتان دهیم.
حق فرزند شما داشتن یک نام زیبا و شایسته است، پس با ما باشید تا با فهرست کامل اسامی پسرانه با د آشنا شوید.
اسامی فارسی پسرانه که با حرف د شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | دیاکو | نام اولین پادشاه ایران و همچنین سرزمین او |
2 | دمور | نام یکی از شخصیتهای شاهنامه، دلاوری از توران |
3 | دماوند | نام کوهی در شمال شرقی تهران که دارای بخار و دمه است |
4 | دینیار | یار و کمککار دین |
5 | دهقان | کشاورز و مالک ده، همچنین به معنی ایرانی و زرتشتی و افراد آگاه به تاریخ است |
6 | دشمه | نام یکی از شخصیتهای شاهنامه |
7 | دلیر | شجاع و دارای جسارت |
8 | دَستان | به معنای آهنگ و داستان؛ لقب زال، پدر رستم |
9 | داور | حکمی و قاضی؛ به صورت مجازی به معنای خداوند و پادشاه |
10 | دامون | به معنای دشت و صحرا و همچنین از فیلسوفان قدیم یونان |
11 | دلاور | شجاع و مبارز |
12 | داو | قاضی و کسی که برای حل اختلافات انتخاب میشود، همچنین به معنی خداوند |
13 | دانیار | کسی که دارای علم و آگاهی است |
14 | دانشیار | کسی که در یادگیری و آموزش به دیگران کمک میکند |
15 | دانوش | نام شخصی در داستان وامق و عذرا |
16 | دانشور | کسی که دانش دارد، دانشمند |
17 | دانش“`html | علم، یعنی مجموعهای از اطلاعات یا دانستهها دربارهٔ یک موضوع که از طریق یادگیری، تجربه یا مطالعه به دست میآید. |
18 | داریو | (تلفظ: dāryu) (= داریوش) به معنای داریوش |
19 | دارمان | شخصیتی از شاهنامه، یکی از فرماندهان خسرو پرویز، پادشاه ساسانی |
20 | داران | دنیا و آخرت |
21 | دارا | کسی که از چیزی برخوردار است یا صاحب چیزی است، مالک، ثروتمند؛ همچنین بهطور مجاز به معنای خداوند |
22 | دادور | کسی که دادگری میکند؛ (بهطور مجاز) قاضی؛ یکی از نامهای خداوند. |
23 | دادمهر | کسی که دوستدار عدالت است؛ نام چند نفر از افراد مهم در تاریخ |
24 | دادفروز | کسی که عدل و داد را روشن میکند، عادل |
25 | دادفرخ | ترکیب داد (عدل) + فرخ (فرخنده، مبارک)، نام یکی از قاضیان زمان ساسانیها |
26 | دادفر | (تلفظ: dād far) کسی که از نظر دادگری و عدالت دارای شرافت و عظمت است |
27 | دادبه | (تلفظ: dād beh) کسی که بهترین داد (عدل، داوری) را دارد |
28 | دادبرزین | شخصیتی از شاهنامه، یکی از فرماندهان بهرام گور، پادشاه ساسانی |
29 | داتیس | (تلفظ: dātis)، سرداری از مردم ماد و یکی از سرداران داریوش هخامنشی |
30 | داتام | (تلفظ: dātām)، آفریننده و مخلوق، نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه |
31 | دادآفرید | کسی که از داد آفریده شده، یکی از نامهای خداوند و همچنین نام یک سرود موسیقی |
32 | دادار | خالق و آفریدگار، نام یکی از نامهای خداوند، عادل |
33 | داراب | دارنده؛ در شاهنامه نام شاه ایران از سلسلهٔ کیانی، همچنین نام شهرستانی در جنوب شرقی استان فارس |
34 | دادفرین | نام یکی از سرداران در زمان اسکندر مقدونی |
35 | دادهرمز | داده هرمز، خداداد، نام موبدی در زمان ساسانیان |
36 | دارنوش | نام یکی از وزیران بخت نصر |
37 | داریا | (تلفظ: dāriyā) در پارسی باستان به معنای دارنده، دارا | 38 | داریاو | یکی از فرمانروایان پارس در زمان سلوکیها |
39 | دارینوش | به معنای دارنده زندگی، شخصی زنده؛ نام یکی از پادشاهان کیانی که احتمالاً نامش از داریوش گرفته شده است. |
40 | داریوش | به معنای دارا و دارنده خوبی؛ نام سه پادشاه ایرانی از سلسله هخامنشی. |
41 | داشاب | به معنای هدیه و بخشش، یعنی چیزی به مردم دادن. |
42 | داشاد | به معنای هدیه و عطا که پارسیان روز عید به مردم بخشیدهاند. |
43 | دامور | به معنای آواز ملایم و زیبا. |
44 | دانا | به معنای داشتن عقل و تجربه، فرد خردمند و با علم و آگاهی، دانای آگاه. |
اسامی پسرانه (فارسی-عربی) با حرف د (دال)
- دادعلی : از ترکیب داد (فارسی) و علی (عربی)، به معنای کسی که عدل و انصاف مانند علی (ع) دارد.
- دوست محمد : به معنای دوستدار محمد.
- دین محمد : به معنای کسی که دارای دین محمد (ص) است، نام یکی از پادشاهان ازبک.
اسامی عبری پسرانه با د
ردیف | اسم | معنی |
1 | داوید | همان داوود. |
2 | داوود | به معنای محبوب؛ شاه عبرانیان که شاعر و پیامبر بود. |
3 | دانیال | به معنای قضاوت خدا، یا خدا حاکم من است؛ یکی از چهار پیامبر بزرگ بنیاسرائیل. |
4 | دان | به معنای قاضی و داور؛ نام یکی از پسران یعقوب (ع). |
5 | داتان | به معنای مربوط به چشم؛ نام یکی از رؤسای یهود. |
اسم ترکی پسر با حرف د
- دایان : به معنای سرافرازی و تکیهگاه.
- دومان : به معنای مه و غبار.
اسامی پسرانه عربی که با حرف دال شروع میشوند
- دها : (تلفظ: dahā) به معنای زیرکی و هوشمندی.
- دیار : به معنای سرزمین، کشور و زادگاه.
اسم فرانسوی پسر با حرف د
- دیان : (میتواند برای دختران و پسران باشد) به معنای هم شکل با دیانا، که الههی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان در اسطورههای رومی است و همتای آرتمیس در یونان محسوب میشود.
“““html
اسم کردی پسرانه با حرف د
- دادیار : یعنی کسی که حامی قانون و مجری عدالت است.
بیشتر بخوانید :
اسامی پسرانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی پسرانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
سایت رضیم
“`