بهترین اپلیکیشن آشپزی و شیرینی پزی

کاملترین مرجع اسامی دخترانه که با حرف ب شروع میشوند

“`html

اسم دختر با ب

اسامی دخترانه که با ب شروع میشوند

اسم دختر با ب : انتخاب نام مناسب برای فرزندان از کارهای مهم و در عین حال خوشایند پدر و مادرهاست. شما می‌توانید معنی و ریشه نام‌ها را هم در بین اسامی این سایت پیدا کنید. قبل از این که نام انتخاب کنید، چند نکته را در نظر داشته باشید:

  • بعضی از نام‌ها برای هر دو گروه دختر و پسر مناسب هستند و در گذشته یا حال استفاده می‌شوند.
  • برخی نام‌ها شکل نوشتاری یکسانی دارند ولی تلفظ متفاوتی دارند و معنای متفاوتی هم می‌دهند.
  • برخی نام‌ها با شکل نوشتاری و تلفظ یکسان، در فرهنگ‌های مختلف معنای متفاوتی دارند.

اسم فارسی دختر با ب

“““html

“`
“`html

اسامی عربی دخترانه که با ب شروع میشوند

اسم معنی
بهرامه ابریشم، بیدمشک
بهرانه مرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت)
بهرو خوبرو، دختر زیبا، خوش چهره
بهروزه خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
بهکامه مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو)

بهمن دخت

دختری که در بهمن به دنیا آمده، دختر بهمن
بهناز مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه)
بهنواز مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و نوازنده است.
بهنوش مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
بهین مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
بهین بانو مرکب از بهین (بهترین) + بانو
بهین دخت مرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر) نام دختر ایرانی
بینا کسی که می‌تواند پیش‌بینی کند و درست ببیند؛ بصیر.
بیدگل نام شهری در شهرستان کاشان

بیدخت

نام ستاره زهره
بیتا بی‌مانند، یکتا
بِهی نیکی، نیکویی؛ سلامت؛ سعادت.
بهینه بهترین، خوب‌ترین
به نگار خوب چهره، نیکو صورت
بهدیس مانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو)

بهتا

مرکب از به (بهتر، خوب‌تر) + تا (یار، همتا)
بهگل
“““html
ترکیب از “به” (زیباتر) و “گل”
بِهشید شخصی که شاداب و پرنور است.
بهشته به معنای مربوط به بهشت؛ به طور مجاز یعنی زیبا.
بهشت در آیین‌های دینی، جایی سرسبز و خوشبو که نیکوکاران پس از مرگ در آن زندگی جاوید خواهند داشت. بهشت در مقابل دوزخ قرار دارد؛ همچنین به طور مجاز یعنی بهترین مکان و یا دختر زیبا.

بِهسا

به معنای خوب و نیکو مانند نیکان.

بهرو

به معنای زیبا.
بهرخ به معنای خوشگل و زیبا.
بِهدخت ترکیبی از “به” و “دخت” یعنی دختر خوب و نیک.
به خاتون به معنای بهترین بانو.

بهاور

به معنای گرانبها و با ارزش.
بهانه به معنای دلیل و علت.
بهامین (برای دختران و پسران) به معنای فصل بهار.

بهارین

به معنای مربوط به بهار.
بهارناز به معنای فخر و زیبایی بهار.
بهارگل به معنای گلی که در بهار می‌روید.
بهاررخ به معنای کسی که چهره‌اش زیبا و شاداب مانند بهار است.
بهاردخت

به معنای دختر بهار.

بهاره

به معنای مربوط به بهار.
بهارک به معنای مانند بهار و یا زیبا و شاداب.
بهاران به معنای فصل بهار و زمان بهار؛ همچنین به معنای زیبا و شاداب.
بهارا به نحوی از سروده و نغمه‌ای مربوط به بهار.
بهارآفرین به معنای کسی که بهار را می‌سازد.

بهار

به معنای فصل اول سال؛ گیاهی زینتی؛ همچنین به صورت مجاز به معنای دوره شادابی هر چیز.
به‌آیین به معنای کسی که دارای آیین بهتری است.
بِه‌آفرین به معنای خوب آفریده؛ در شاهنامه، نام خواهر اسفندیار.
به‌آفرید ترکیب از “به” و “آفرید”، نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی.
بویه به معنای آرزو و آمال.

بوژنه

به معنای شکوفه و غنچه؛ نام دختر.
بوستان به معنای باغ و گلزار.

بنیتا

به معنای دختر بدون همتا من.
بَنفشه نام یک نوع گل؛ همچنین به طور مجاز به معنای مو یا زلف؛ در ادبیات به بنفشه یا دسته گل بنفشه، به شکل زلف آشفته اشاره دارد.
جعد به معنای موج و حالت گیسوی معشوق است که در اشعار شاعران به کار می‌رود.
بمانی نامی است که برای درخواست طول عمر کودک به کار می‌رود.
بلوط درختی جنگلی که میوه‌اش قابل خوردن است.
بَرفین به معنای برفی، سفید مانند برف؛ همچنین به زیبایی چهره اشاره دارد.
برهون به معنای هاله یا خرمن ماه.
برومند نامی برای دختران و پسران، به معنای خوش قامت و همچنین نام مادر بابک خرمدین.

برگ

به معنای ابرو است و در اینجا به شکل خفیف ذکر شده است.
باختر به معنای مغرب و در زبان پهلوی، به معنی ستاره است.
بادام میوه‌ای کوچک و کشیده که دو پوسته دارد، پوسته اول نرم و سبز و پوسته دوم سخت و چوبی است.

بادامک

به معنای بادام کوچک، نوعی درخت بادام است.
برزآفرید به معنای آفریده با شکوه، نام مادر فرود.
بخشنده فردی که چیزی را بدون درخواست عوض و به رایگان می‌بخشد.
بخت آفرید به معنای آفریده‌ای که مرتبط با بخت و اقبال است.

باور

مجموعه‌ای از اعتقادات که در یک جامعه پذیرفته شده است و می‌تواند به یقین و اعتقاد شخص کمک کند.
بانوگشسب شخصیتی مشهور در شاهنامه، دختر رستم پهلوان و همسر گیو و مادر بیژن است.
بامین نام روستایی نزدیک هرات است.
بامی لقب درخشان شهر بلخ است.
بامک به معنای صبح یا بامداد است.

بالنده

به چیزی اشاره دارد که در حال رشد یا پیشرفت است.

باستیان

به معنای فردی که بردبار و شکیباست.
بارنک نام نوعی درخت است.

بالیده

به معنای رشد کرده یا نمو کرده است.
بانو عنوانی با احترام برای زنان، به معنای ملکه یا خانم، که می‌تواند به عنوان پسوند همراه با نام‌ها استفاده شود، مانند ماه بانو و گل بانو.

بدن گل

به فردی اشاره دارد که بدنی لطیف و زیبا دارد.
بخشایش

به معنای گذشت از گناه یا کار نادرست و عفو یا رحمتی است که از جانب فردی به دیگری می‌شود.

برشید میوه‌ای که به معنای میوه خورشید است.
باران قطرات آبی که از تبخیر بخار آب در جو ایجاد می‌شود و در عرفان به معنای فیض و رحمت خداوند است.
“““html
اسم معنی
بلورین (معرب ـ فارسی) بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، (به مجاز) شفاف و درخشان مانند بلور
بی‌نظیر بی‌مانند، بی‌همتا

بِهیه

تابان، روشن؛ فاخر، شکوهمند
بهجت شادمانی، نشاط
باقیه (مؤنث باقی)، عمل صالح؛ آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ پاینده، پایدار
باهِره (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان.
بتول کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ زن بریده از دنیا برای خدا؛ لقب حضرت فاطمه(ع).
بَدرالزمان ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ (به مجاز) زیباروی زمانه
بِنت‌الهدی دختر هدایت شده
بِشارت خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است.
بَصیرت بینایی؛ (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می‌یابد.
بَصیرا منسوب به بصیر؛ منتسب به دانایی؛ (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد.
بُشری (بشرا) بشارت، مژده، مژدگانی؛ از واژه‌های قرآنی
بَرکت

فراوانی و بسیاری و رونق؛ خجستگی، یمن، مبارک بودن؛ نعمت های موجود در طبیعت، چنان که نان.

بَدری بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.
بدریه منسوب به بدر (بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم، (به مجاز) ماه مانند و زیبارو.

بَدیعه

مؤنث بدیع

اسم کردی دختر با حرف ب

“““html

اسم معنی
بریار قرار، عهد

بالین

کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون

بیژه

ویژه، خالص

باوان

خانه‌ی پدری؛ جگر گوشه و عزیز
بیریوان شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد.

باروشه

بادبزن

بانواز

باخبر ساختن مردم با صدای بلند
بلواژ آبگینه
بیکژ هموار، صاف

بریا

واژه ایکاش

اسم‌های دخترانه ترکی شروع شده با حرف ب

  1. بالی : (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، به معنای عسلی
  2. بارلی : بار(فارسی) + لی (ترکی) به معنای میوه‌دار یا سودمند
  3. بی بی گل : بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی یک عنوان احترام‌آمیز برای زنان مسن می‌باشد
  4. بی بی ماه : بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)
  5. بی بی ناز : بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)
  6. بیگم : به معنای خانم یا بانو و به عنوان پسوند در برخی نام‌ها استفاده می‌شود، مانند فاطمه بیگم، که عنوان زنانی از خانواده‌های با نفوذ یا سلطنتی است

اسم‌های دخترانه عبری با حرف ب

بسمه : نام دختر اسماعیل (ع)

بیشتر بخوانید :

اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا

جدول اسم‌های دخترانه با حروف ابتدایی مختلف
الف (اَ.اِ.اُ) آ ب پ ت ث ج چ
ح خ د ذ ر ز ژ س
ش ص ض ط ظ ع غ ف
ق ک گ ل م ن و ه (ه،هـ)
ی

سایت رضیم
“`

خروج از نسخه موبایل