بهترین اپلیکیشن آشپزی و شیرینی پزی

آموزش لهجه شیرین شیرازی به همراه پرکاربردترین کلمات شیرازی

“`html

آموزش لهجه شیرازی

لهجه شیرازی به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود که شامل میانه، پودنکی و قصردشتی است.

افرادی که لهجه پودنکی دارند، به عنوان شیرازی غلیظ شناخته می‌شوند و افرادی که به لهجه قصردشتی صحبت می‌کنند، شیرازی شهری نامیده می‌شوند.

تلفظ حروف در لهجه شیرازی

در مورد لهجه‌ها توضیحات زیادی وجود دارد، اما به طور کلی برای تغییر لهجه، باید روش تلفظ حروف را تغییر داد.

تغییرات لهجه شیرازی به این شکل است:

  • فعل “کردن” را “کَردن” تلفظ کنید.
  • به جای واژه “را”، “رِ” بگویید. به عنوان مثال: “آب را بیاور” رو می‌گن “آب رِ بیار”.
  • حرف “ا” در آخر کلمات را “آُو” تلفظ کنید. مثلاً: “کاکا” که به او می‌گویند “کاکو”.
  • به جای “بله”، همیشه “ها” بگویید. مثلاً: “بله بابا” می‌شود “ها بابا”.
  • برای تاکید روی یک کار، به جای “تأیید”، بگویید “ها”، مثل “عامو”.
  • حرف “ه” در انتهای کلمات بعد از “ا” تلفظ نمی‌شود. مثلاً: “چاه” رو می‌گن “چا”.
  • حرف “ب” در انتهای کلمات به صورت “و” تلفظ می‌شود. مثلاً: “تب” می‌شود “تو”.
  • حرف “الف” در وسط کلمات، “واو” تلفظ می‌شود. مثلاً: “نان” به “نون” تبدیل می‌شود.
  • حرف “ت” در وسط کلمه گاهی حذف می‌شود. مثلاً: “استاد” که “اساد” می‌گویند.
  • حرف “ن” در وسط کلمات به “م” تلفظ می‌شود. مثلاً: “شنبه” رو “شمبه” می‌گویند.
  • حرف “ه” در وسط کلمه تلفظ نمی‌شود. مثلاً “بهت زده” رو “بت زده” می‌گویند.
  • گاهى اوقات در تلفظ کلمات، جای دو حرف تغییر می‌کند. مثلاً: “قفل” می‌شود “قلف”.

حذف حروف در لهجه شیرازی

در لهجه شیرازی، بسیاری از حروف در حین صحبت کردن حذف می‌شوند و کلمات به صورتی غیر از فارسی رسمی تلفظ می‌شوند. این روش باعث می‌شود که شیرازی‌ها برخی حروف را از کلمات حذف کنند.

به یاد داشته باشید که این عادت، بخشی از شخصیت شیرازی‌ها است که برای جلوگیری از خستگی، کلمات را کامل نمی‌گویند.

  • “خاکستر” رو می‌گویند خاکسر.
  • “دسته” رو می‌گویند دسه.
  • “دزدی” رو می‌گویند دزی.
  • “مهر” رو می‌گویند مر.
  • “زعفران” رو می‌گویند زفرون.
  • “آینه” رو می‌گویند اینه.
  • “دست” رو می‌گویند دس.
  • “ماست” رو می‌گویند ماس.
  • “تسبیح” رو می‌گویند تسبی.
  • “نهایت” رو می‌گویند نایت.
  • “طهارت” رو می‌گویند طارت.
  • “اسهال” رو می‌گویند اسال.

ادغام حروف در لهجه شیرازی

ادغام حرف‌ها در بسیاری از کلمات، مخصوصاً کلمات قرآنی، در لهجه شیرازی نیز دیده می‌شود. شیرازی‌ها این ادغام را در صحبت‌هایشان به کار می‌برند و این کار باعث می‌شود جملاتشان مختصر و مفید باشد.

شنبه رو می‌گویند “شمبه”.
غربال رو می‌گویند “غلبال”.
نقش رو می‌گویند “نخش”.
اطواری رو می‌گویند “اطفاری”.
بشوی رو می‌گویند “بوشور”.
بیعانه رو می‌گویند “بیونه”.
لگد رو می‌گویند “لقت”.

پرکاربردترین کلمات در لهجه شیرازی

همانطور که
“`

شما می‌دانید که هر شهری ویژگی‌های اخلاقی خاص خود را دارد و شیراز هم از این قاعده مستثنی نیست. شیرازی‌ها یک استعداد ویژه در تنبل بودن و خوابیدن دارند، به گونه‌ای که بیشتر ساعات روز را به استراحت می‌گذرانند.

آنها همیشه احتیاط می‌کنند که خسته نشوند و از جملاتی که بیشتر استفاده می‌کنند، جمله‌های «عامو ولم بکو» و «حالو که چیتو شده» است. این دو جمله، رایج‌ترین و غیررسمی‌ترین جملات در لهجه شیرازی هستند و به نوعی یک آموزش مختصر برای یادگیری لهجه‌ی شیرازی محسوب می‌شوند.

واژه‌های شیرازی

اسّم Assom : همین کفگیر.

اعراض Eraz : به معنای ترسیدن یا شوکه شدن.

اَل Al : به معنای مسخره کردن. مثلاً می‌گوییم “الم کردی” یعنی مسخرم کردی یا من را دست انداختی.

اللک Ololak : مترسک، به افراد کم‌عرضه و بی‌لیاقت در زبان شیرازی گفته می‌شود.

اَنچوچک Anchochak : نام دانه‌ای درختی که در مناطق سردسیر رشد می‌کند. به افراد قدکوتاه نیز به شوخی “انچوچک” می‌گویند.

اَنده Ande : به معنی فحش یا ناسزا. مثلاً می‌گوییم “فلانی رو داد دم انده” یعنی او را به باد فحش گرفت.

باک Bak : به معنای ترس، نگرانی، یا کسالت.

بال Bal : به لبه یا کناره اشیا اشاره دارد. مثلاً می‌گوییم “بالوی این لباسو درست کن” یعنی لبه‌ی لباست را درست کن.

بالنگ Balang : خیار سبز. نوعی مرکبات که میوه‌ای کشیده دارد و می‌توان از پوست آن مربا درست کرد.

بت گولو Bote Gulu : از دو قسمت تشکیل شده: یک (بت) و دیگری (گولو)، و به قسمت اولیه گردن اشاره دارد، همانند گلو.

بخورک Bokhorak : بادام کوهی. مغز این دانه‌ها تلخ است و با خیساندن در آب نمک شیرین شده و مصرف می‌شود. (بسیار خوشمزه است و توصیه می‌کنم حتماً امتحان کنید)

بَر Bar : به معنای ناراحت شدن از چیزی. مثلاً می‌گوییم “بهم بر خورد” یعنی از حرفت ناراحت شدم.

بّر و بّر Berroberr : به کسی خیره نگاه کردن.

بق Bogh : به هم کشیدن اجزای صورت از ناراحتی‌های عصبی. مثلاً می‌گوییم “بق کرده” یعنی اخم کرده و ناراحت است.

بقرونه Boghorune : برآمدگی جلو گردن یا همان سیب آدم.

بَکروی Bakroy : میوه‌ای از تیره مرکبات که از بی‌ارزش‌ترین آن‌هاست.

بنه Bene : پسته وحشی. درختچه‌ای که در کوه‌ها می‌روید و از دانه‌های آن ترشی درست می‌کنند.

بو سیمیت Bu Simit : بوی ماهی خام یا بوی چربی و بوی گوشت مانده.

پَپه Pape : به معنی احمق، هالو یا آدم بسیار ساده.

پِت Pet : به هم ریختن و درهم شدن مو. موهایی که خیلی به هم ریخته و به راحتی شانه نمی‌شوند.

پِتنه Petene : مو و نخی که در هم شده و مشکل است که صاف و مرتب شود.

پَتی Pati : به معنای لخت یا برهنه.

پَخمه Pakhme : به معنای احمق، کودن یا خرفت.

پَدم Padom : اشاره به خرابی معده و شکم. مثلاً می‌گوییم “فلانی سر دلش پدم شده”.

پَر Par : به معنای اصلاح کردن درخت.

پِر Per : به معنای چرخ خوردن و دور محوری گشتن. مثلاً می‌گوییم “سرش پِر می‌خوره” یعنی سرش گیج می‌رود. و یا می‌گوییم “یه پِری بخورو بیا” یعنی یک گشتی بزن و برگرد.

پِرپِرک Perperak : فرفره

پَرپیت Parpit : یعنی پرهایی که از لاشه پرندگان پاک می‌شود.

پِشِنگه Peshenge : لکه‌های آبی که از دست یا انگشتان خیس، یا از اشیای آبدار به اطراف پراکنده می‌شود.

پُکیدن Pokidan : یعنی پاره شدن یا ترکیدن.

پِلاچ Pelach : یعنی شخصی که سمج یا لجوج است و به راحتی تسلیم نمی‌شود.

پِلِنگک Pelengak : یعنی با انگشت به کسی یا چیزی ضربه زدن. مثل بشکن زدن خودتان.

پِنج Penj : یعنی انگشتان دست. “پنج زدن” به معنای مخلوط کردن یا در هم کردن چیزی است. گاهی هم می‌گوییم “توی دلم پنج می‌اندازن” یعنی وقتی که خیلی گرسنه‌ام، احساس بدی دارم.

پِنجیر Penjir : یعنی نیشگون گرفتن.

پِنجه Penje : یعنی انگشتان پا و دست.

پورمک Purmak : یعنی کپکی که روی غذاها می‌زند.

پیرَک Pirak : یعنی چروک و متورم شدن به دلیل تماس زیاد با آب.

https://v.delgarm.com/video/804/2021/11/20/1637397999_Q5xG7.mp4

سایت رضیم

خروج از نسخه موبایل