۲۷۵ اسم دختر که با حرف آ شروع میشوند

اسم دختر با آ
با مجله اینترنتی رضیم همراه باشید تا با اسامی دخترانه که با (آ) شروع میشوند آشنا شوید
انتخاب اسم برای دختر یا پسر یکی از موضوعات مهم و جذاب برای خانوادهها، به ویژه زوجهای جوان است. آنها میخواهند نامی زیبا و معنادار برای فرزند خود انتخاب کنند. در مجله رضیم ما فهرستی از نامهای دخترانه که با حرف (آ) شروع میشوند را برای شما آماده کردهایم. امیدواریم بعد از انتخاب اسم از این مقاله استفاده کنید و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا آنها هم از این اطلاعات بهرهمند شوند.
اسم فارسی دختر با آ
اسم | معنی | ||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
آیین |
روش و طرز زندگی، دین و عقیده | ||||||
آییژ |
شعله، شعله آتش | ||||||
آیید | شعله، آتش، گداخته، اشاره به شخص پر انرژی | ||||||
آهید | در زبان فارسی به آهوی وحشی اشاره دارد | ||||||
آهو | حیوان زیبا که به نام غزال نیز شناخته میشود، آهو به خاطر زیبایی چشمانش و حرکتهای نرمش معروف است. | ||||||
آهنگ | یک قطعه موسیقی، اراده یا قصد | ||||||
آهار |
گلی ترکیبی که گلبرگهایش به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی یا دو رنگ است، و انواع مختلفی از کم پر و پرپَر دارد. | ||||||
آویشه | آویشن، گیاهی معطر و علفی که خوشبویی دارد. | ||||||
آویشن | گیاهی معطر و علفی با گلهای سفید یا صورتی، مشهوری از خانواده نعناع. | ||||||
آویسا | پاک و زلال مانند آب | ||||||
آویژه | عشوق، دلبر، خاص و ویژه | ||||||
آویز |
گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، یا هر چیز کوچک و ظریفی که به عنوان زیورآلات به کار میرود. | ||||||
آویده | مشتاق و خواهان | ||||||
آونگ | رشتهای که خوشه انگور و میوهها به آن آویزان میشوند، و به معنای آویزان نیز هست. | ||||||
آون | نام رشتهای که خوشه انگور و میوهها به آن آویزان میشود، آویزان و معلق. | ||||||
آوشن | گیاهی معطر و علفی که متعلق به خانواده نعناع است. | ||||||
آوانوش | کسی که به صدا گوش میدهد | ||||||
آوازه | شهرت و معروفیت | ||||||
آوادیس | به معنای شخصی که دلنشین یا دارای صدای زیبا است. | ||||||
آوادخت | دختر شیرینزبان، بانوی خوش صدای آواز | ||||||
آوا “`html |
صدایی که به شکل آواز خوانده میشود یا از سازهای موسیقی به گوش میرسد. | ||||||
آنیسا | به معنی عشق است و در یونانی به معنای مقاومت و اعتراض + الف تعظیم فارسی است. | ||||||
آنیتا |
آناهیتا، بانوی پاکی و نیکی، نام ایزد آب که در اوستا به عنوان دختری زیبا و بلند توصیف شده است. | ||||||
آنوشا | عبارت است از کیش و مذهب، دین و آیین. | ||||||
آندیا |
نام همسر اردشیر ساسانی است. | ||||||
آناهید |
آناهیتا، نماد پاکی و خلوص، ایزد آب که در اوستا به عنوان دختری بسیار زیبا و بلند توصیف شده است. | ||||||
آناهیتا | نماد پاکی و نیکی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دختری زیبا و بلند تصویر شده است. | ||||||
آناشید | ترکیبی از کلمه “آنا” به معنای مادر و “شید” به معنای خورشید، یعنی دختری زیبارو که مایه روشنی و طراوت زندگی مادرش است. | ||||||
آمیتیس |
نام دختر خشایار شاه هخامنشی است. | ||||||
آمیتیدا | نام دختر آستیاک، همسر کوروش شاه هخامنشی میباشد. | ||||||
آمستریس | نام مادر اردشیر دراز دست، شاه هخامنشی است. | ||||||
آمتیس |
نام دختر خشایار شاه هخامنشی که با بختنصر شاه بابل ازدواج کرد. | ||||||
آلیسا | ایرسا به معنی رنگین کمان، همچنین به گل سوسن کبود اطلاق میشود زیرا دارای گلهای زرد، سفید و کبود است. | ||||||
آلوگونه |
نام همسر اردشیر اول شاه هخامنشی، زنی که گونههایش به رنگ آلو است، دختری زیبا و با روشی خاص. | ||||||
آلاوه |
به معنی آتشدان یا شعله آتش، محلی که آتش روشن میکنند. | ||||||
آلاله |
به معنای شقایق، گلی با رنگهای زرد، سفید یا قرمز که انواع مختلف آن خودرو و زینتی وجود دارد. | ||||||
آگاه دخت |
به معنای دختر آگاه یا مطلع، بانویی باخبر. | ||||||
آفشید | به معنای خورشید و روشنایی آفتاب است. | ||||||
آفسانه | به معنای داستان یا افسانه، شخصی که آنقدر زیباست که به نظر میرسد خیالی است. | ||||||
آفرین نوش | کسی که تحسین را شنونده میکند و مورد تحسین دیگران قرار میگیرد. | ||||||
آفرین ناز | دختری که بسیار ناز دارد، اشاره به زیبایی و طنازی او دارد. | ||||||
آفرین مهر | کسی که از زیبایی مثل خورشید میدرخشد یا بسیار با محبت است. | ||||||
آفرین ماه | دختری که زیباییاش مانند ماه است و توجه را جلب میکند. | ||||||
آفرین گل |
به معنای گل تحسین برانگیز، کنایه از دختری بسیار زیبا. | ||||||
آفرین دخت |
به معنای دختر تحسین برانگیز، دختری که همه خوبیها را داراست. | ||||||
آفرین | در زمان تحسین و تشویق به کار میرود، مانند “مرحبا”، و به عنوان پیشوند یا پسوند با برخی نامها ترکیب میشود و نامهای جدید میسازد مانند “ماه آفرین” و “آفرین دخت”. | ||||||
“““html آفتاب دخت |
دختر آفتاب، دختر خورشید، اشاره به زیبایی و جذابیت | ||||||
آفتاب |
ترکیبی از “آف” (مهر، خور) و “تاب” (نور، روشنایی)، نوری که از خورشید بر زمین میتابد و به زیبایی اشاره دارد. | ||||||
آطوسا | آتوسا، دختر کورش کبیر و همسر داریوش هخامنشی، در کتاب مقدس تورات به نام “واستی” نامیده شده است. | ||||||
آصفه |
وابسته به آصف، مشاور دانا و خدایی تدبیر. | ||||||
آشیان |
لانه و خانه | ||||||
آشوب | هیجان و قیام | ||||||
آشنا | کسی که میشناسیم، کسی که یادش ما را به فکر میاندازد، از چیزی آگاه است، عاشق و دلداده. | ||||||
آشتی | دوستی و پیوند دوباره بعد از کشمکش، صلح و توافق. | ||||||
آسوده |
راحت و آرام. | ||||||
آسودا |
آرام و راحت، به طور کلی آرامش را بیان میکند. | ||||||
آسمان هور | خورشید آسمان، اشاره به فردی با زیبایی بینظیر. | ||||||
آسمان | فضای بالای سر که معمولاً آبی به نظر میآید، نام روز بیست و هفتم هر ماه شمسی در ایران باستان. | ||||||
آسادخت | دختر زیبا و باوقار، دختری آرام. | ||||||
آسا |
زیور و زیبایی، وقار و آرامش. | ||||||
آژند | نام نوعی گل. | ||||||
آزیتا |
خداوند، الهه خورشید. | ||||||
آزرمی دخت |
دختر با حیا و باوقار، نام دختر پرویز که ۴ ماه بر ایران حکمرانی کرد. | ||||||
آزرم دخت | دختر با حیا. | ||||||
آزرم خاتون | آزرم به معنای با حیا و خاتون به معنای خانم، به همین معنی. | ||||||
آزرم |
شرم و حیا، نرمی و محبت، از شخصیتهای داستانهای کهن، نام دختر خسروپرویز. | ||||||
آزاده خوی | دارای خلق و خوی آزاد، ساده و بدون تکلف. | ||||||
آزاد |
خالی از صفات ناپسند، رها و مستقل، همسر رومی بهرام گور. | ||||||
آزاددخت |
دختر آزاد، نام همسر شاپور اول. | ||||||
آزادچهر | دختری به نژاد آزاد. | ||||||
آرین دخت | دختر آریایی و ایرانی. | ||||||
آریشیدا | بانوی آریایی درخشان و با زیبایی. | ||||||
آریستا |
زیبا و خوشگل مانند عروس، ترکیب “آریس” به معنای عروس و پسوند مشابه. | ||||||
آریسان | ترکیب “آری” به معنای آریایی و پسوند مشابه، به معنای دختری اصل و نجیب. | ||||||
آریسا | اریسا، ایرسا، رنگین کمان، همچنین به ریشه ی سوسن کبود نیز گفته میشود. همچنین “““html | به معنای دختری که ویژگیهای آریاییان اصیل و نجیب را دارد نیز استعمال میشود. | |||||
آریژه |
نام شهری در زمان حکومت اسکندر | ||||||
آریانوش | شاد کننده و خوشحال کننده آریاییان | ||||||
آریاناز |
سبب افتخار و مباهات قوم آریایی | ||||||
آریادخت | دختر آریایی، دختر ایرانی | ||||||
آرویشه |
نام یک روستا در نزدیک بیرجند | ||||||
آروشا | درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم | ||||||
آرنیکا | آریایی با ویژگیهای نیک | ||||||
آرنوشا | متعلق به آرنوش، آریایی جاودان و ایرانی جاوید، تشکیل شده از آر به معنای آریایی و نوش به معنای جاودان | ||||||
آرمینا | دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی | ||||||
آرمین دخت |
دختر آرمین | ||||||
آرمیس | پاک و روشن، جاودان، نام پسر زئوس و مایا | ||||||
آرمیتی |
فروتنی، پاکی و محبت | ||||||
آرمیتا | آرمان، عشق پاک | ||||||
آرمتی | فروتنی، پاکی، فرشته محبت، محافظ زمین | ||||||
آرمانا | امیدوار، آرزومند | ||||||
آرشین |
نام یکی از زنان دوران هخامنشی که به کاردانی معروف بوده و همچنین به معنای دوستداشتنی نیز میباشد. | ||||||
آرشیدا | بانوی درخشان آریایی، زنی زیبا و آراسته (آر میتواند کلمه آریایی یا آراینده باشد) | ||||||
آرزو | میلی شدید برای رسیدن به چیزی که معمولاً مطلوب است، از شخصیتهای شاهنامه | ||||||
آرتیستون |
نام دختر کوروش، پادشاه هخامنشی | ||||||
آرتادخت | دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام دختری که به خزانهداری یکی از شهریاران اشکانی بالغ شد. | ||||||
آرایه | زیبایی و آرایش | ||||||
آرامش |
آسایش و استراحت | ||||||
آرام دل |
آرامبخش دلها | ||||||
آرامدخت |
دختر آرام، دختر ساکت و با وقار | ||||||
آرام |
سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح و راحتی؛ در گذشته به معنای مایه آرامش و تسلی بخش بودن نیز میباشد. | ||||||
آراگل |
موجب سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح و راحتی؛ در قدیم به معنای مایه آرامش و تسلی بخش نیز به کار میرفته. | ||||||
آراسته |
کسی که دارای اخلاق خوب است و هر چیزی که به زیبایی و زینت آراسته شده باشد. | ||||||
آرا |
مخفف آراینده، آرایشگر یا زینتدهنده | ||||||
آذین گل | زینت گل، زیور گل، نشاندهنده زیبایی بسیار زیاد | ||||||
آذین دخت | دختری که حضورش باعث زیبایی و افتخار خانوادهاش است. | ||||||
آذین | زیور و زینت، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین و همچنین نام پهلوانی در داستان ویس و رامین. | ||||||
آذریون |
به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان. | ||||||
آذریاس |
صمغ درخت سداب کوهی. | ||||||
آذرهمایون | نام زنی از نسل سام و نریمان که در آتشکده سفاهان خدمت میکرد. گفته میشود وقتی اسکندر خواست آن آتشکده را از بین ببرد، او به شکل ماری بزرگ در برابرش ایستاد. | ||||||
آذرمی نها | رنگی شبیه به لعل، که سرخ است. | ||||||
آذرمه | رئیس و بزرگ آتشها و آتشکدهها. | ||||||
آذرماه | دختری که زیباییاش شبیه به ماه و درخشندگیاش مانند آتش است. | ||||||
آذرگون |
گلی از نوع شقایق که رنگش زرد و中心ش مشکی است، شبیه به رنگ آتش. | ||||||
آذرگل |
گلی سرخ مانند شقایق. | ||||||
آذرک | شعله آتش، نام دختر یزگرد سوم، پادشاه ساسانی. | ||||||
آذردخت | دختری مربوط به آتش. | ||||||
آذرخاتون | آذر + خاتون، بانویی که به آتش مربوط میشود. | ||||||
آذرچهر |
همچون نور. | ||||||
آذرجهان |
آتش جهنده و پرنور. |
||||||
آذربویه |
گیاهی از خانواده اسفناج که گلهای زرد و تکی دارد و در مناطق خشک و کنار آبهای شور رشد میکند. | ||||||
آذربو |
کشتیای با گلهای زرد و تکی که در نقاط کویری و در نزدیکی آبهای شور رشد میکند. | ||||||
آذربانو |
بانویی که حرارت و روشنی آتش را دارد و زیباست. | ||||||
آدیشه |
آتش به معنای آتش کوچک در گویش خراسان. | ||||||
آدنا | نام یک روستای نزدیک چالوس. | ||||||
آدرینا | دختری زیبا با رنگی آتشین و سرخ. | ||||||
آدخت |
خوشبخت و نیکو. | ||||||
آدا |
پاداش معنوی، فرشته متمول. | ||||||
آتیس |
نام خدای باروری فریگیها. | ||||||
آتشین |
نورانی و درخشان، گیرا و مؤثر، به رنگ آتش و سرخ. | ||||||
آتشیزه |
کرم شب تاب. | ||||||
آتشی | نوعی گل، همچنین نورانی و درخشان، گیرا و مؤثر، به رنگ آتش و سرخ. | ||||||
آتشه |
رعد و برق، آذرخش. | ||||||
آتشگون | به رنگ آتش، ارغوانی، دخترانی با چهره سرخ. | ||||||
آتشک | کرم شب تاب، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار. | ||||||
آتشفام |
به رنگ آتش، دخترانی با چهره سرخ. | ||||||
آتشدخت |
به معنای دختر آتش یا دختری که مثل آتش انرژی و شوق زیادی دارد. | ||||||
آتشپاره |
به معنی شعله و گرمای آتش، در اینجا به شخصی چابک و فعال اشاره دارد. |
||||||
آتش |
یکی از شخصیتهای داستانهای شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، که یکی از چهار پسر اسفندیار بود. | ||||||
آتسا |
به معنای آتوسا، زن قدرتمند و باهوش. | ||||||
آترین |
به معنای زیبا و پرانرژی مانند آتش. | ||||||
آتریسا | دختری با صورتی زیبا و درخشان که به رنگ آتش است. | ||||||
آتری | به معنی آذر یا آتش. | ||||||
آترا |
به معنای آذر، یا نام یکی از ماههای پاییزی. | ||||||
آتر |
به معنای آذر یا آتش و همچنین شعله. | ||||||
آتاناز |
به معنای دختر نازنین بابا. | ||||||
آپامه |
به معنای دختر خوش رنگ و آب، دختر سپیتامن، یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس. | ||||||
آپاما |
اسم دختر اردشیر دوم، پادشاه هخامنشی. | ||||||
آئینه |
به معنای سطحی صاف و صیقلی از شیشه که تصویر را بازتاب میدهد و به طور مجازی به دل عارفان اشاره دارد. | ||||||
آبان آسا | مانند آبان، اشاره به شخصی با خلق و خوی متغیر دارد. | ||||||
آبان داد |
به معنای کسی که در ماه آبان متولد شده است. | ||||||
آبان دخت | دختری که در آبان به دنیا آمده و همچنین نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی میباشد. | ||||||
آبان دیس | به معنای کسی که مانند آبان است. | ||||||
آبانسا | به معنای شبیه آبان. | ||||||
آبانفام | به رنگ آبان، یعنی کسی که رنگ چهرهاش زرد است. | ||||||
آبان مهر | کسی که محبتش مانند فرشته آبان است. | ||||||
آبانک |
آبان کوچک. | ||||||
آبانه | به معنای چیزی که متعلق به آبان است. | ||||||
آبتاب |
دختری با چهره زیبا و درخشان. | ||||||
آبدیس | به معنای شفاف و زلال، شبیه آب. | ||||||
آبرخ | زیبا و روشن، کسی که چهرهای لطیف و شبیه به آب دارد. | ||||||
آبرود | سنبل نیلوفر، دختری که شبیه سنبل زیبای خوش نقش است. | ||||||
آبروشن | به معنای خوشبخت و با مقام. | ||||||
آبرون | گل همیشه بهار، شاد و سرزنده. | ||||||
آبسال | به معنای باغ و بستان. | ||||||
آبسالان |
باغها. |
||||||
آبشار | آبی که به صورت طبیعی از ارتفاع به پایین میافتد. | ||||||
آبشن | اسم دیگری برای آویشن، گیاهی معطر و علفی که با گلهای سفید یا صورتی و شاخههای فراوان شناخته میشود. |
اسم | معنی |
---|---|
آبگل | گلاب مایعی خوشبو است که از گلها به دست میآید. |
آبگون | به رنگ آب، آبی، و به رنگ گل نیلوفر است. |
آبگینه | به رنگ آب، آبی، و به رنگ گل نیلوفر است. |
آبلوج | قند سفید، یا قند مکرر که شیرین است. |
آبناز | نام زنی در داستان ویس و رامین، که به دلیل لطافتش مایه فخر آب است. |
آبنوس | درختی با چوب سیاه و میوهای خیلی شیرین به شکل انگور دارد. |
آبنوش | آب گوارا، همچنین نام زنی در داستان ویس و رامین است. |
آبیژ | شکل دیگر گفته «آید»، به معنی شعله، اخگر، یا آتش و اشاره به افرادی پرانرژی است. |
آپام | نام همسر داریوش اول، پادشاه هخامنشی است. |
اسامی ترکی دخترانه با آ
اسم | معنی |
---|---|
آینور | آینور به معنای نور ماه است، روشن و زیبا مانند ماه، دختری که صورتش مثل ماه میدرخشد. |
آیلما |
تاب ماه |
آیلین | ماه و روشنایی است. |
آیلی |
مهتاب |
آینا |
آینه، آبگینه، شیشه و همچنین به دختر زیبارو و بانوی سپید چهره اشاره دارد. |
آیلار | زیبا رویان و هاله دور ماه اشاره میکند. |
آیلا |
هالهای که دور ماه میباشد. |
آیشن | زیبایی مانند ماه، شبیه ماه و همچنین به معنای زیبا رو است. |
آیسو |
ترکیبی از «آی» به معنای ماه و «سو» به معنای آب، به معنی زیبا و درخشان است. |
آیسل |
زیبا و درخشان مانند ماه است. |
آیدنگ | مهتاب است. |
آیدن |
به معنای روشن، شفاف و واضح است. |
آیدان |
مثلاً دختری که صورتش مانند ماه زیباست. |
آیدک |
به معنای مانند ماه است. |
آیجان | پاک و آراسته مثل ماه است. |
آیدا | به معنی شاد و خوش است. |
“““html |
مثل ماه |
آیتای | مثل ماه (مثل آیتک) |
آیا تای | مثل ماه، دختری که زیبا و مانند ماه است، بانوی درخشان |
آی گوزل | ماه زیبا |
آی سودا | ماه در آب |
آی خانم | ماه بانو |
آی پارا | ماه نو، ماه تازه |
آی بی بی | ماه بی بی |
آی اوز |
ماهرخ، زیبا روی |
آی |
ماه |
آوادان | زیبا و قشنگ |
آنالی |
دختری که محبت مادر را دارد، نمادی از نور چشمی مادر |
آنایار |
یار مادر |
آنا | مادر |
آماندانا | آماندا، در امان، در پناه تو |
آلیش |
شعله، آتشگیر |
آلماز |
زنی که نامش اعلام میکند، ردکننده |
آلما | سیب، نماد زیبایی |
آلتین گلین |
عروس طلایی |
آلتین |
آلتنای، زر، طلای ناب به عنوان یک نام ایرانی |
آلتون |
آلتنای، زر، طلای ناب |
آلتنای |
تلفظی دیگر از آلتنای به معنای زر، طلای خالص |
آلان گوا |
آلان قوا، زیبای وحشی نام دختری زیبا |
آلان قوا |
آلان گوا، زیبای وحشی |
آتلاز | پارچه نرم و لطیفی مثل حریر |
اسامی دخترانه فارسی – ترکی با حرف آ
اسم | معنی |
---|---|
آلاگل |
آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان که در شمال آق قلا قرار دارد و اخیراً نابود شده است. |
آیناز |
آی (ترکی) + ناز (فارسی)، باعث افتخار و مباهات ماه |
آیما |
نام دیگر زیبا | ماه من، به طور غیررسمی عزیز من، زیبا، بانوی دلنشین، دختر خوش چهره |
آی نشان | آی (ترکی) + نشان (فارسی) یعنی نشان ماه |
آیگین | مانند ماه، دارای چهرهای مانند ماه، زیبا، ترکیب آی به معنی ماه و گین به عنوان پسوند شباهت |
آیگل |
آی (ترکی) + گل (فارسی) یعنی گلی شبیه به ماه |
آیسان | آی (ترکی) + سان (فارسی) یعنی زیبا، مانند ماه |
آیسا |
آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) یعنی زیبا، شبیه به ماه |
آیتن |
آی (ترکی) + تن (فارسی) یعنی زیبای ماه، کسی که شکلی مهتابی دارد |
آیتا | از آی (ترکی) به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، یعنی دختر زیبای چون ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست. |
آی پری | آی (ترکی) + پری (فارسی) یعنی ماه پری |
آناشید | ترکیب آنا به معنی مادر و شید به معنای خورشید = دختر زیبا روی مادر، که مایه روشنی و خوشحالی زندگی مادر است |
آلاگل |
آلا (ترکی) + گل (فارسی)، یعنی گل رنگی |
آق گل | آق (ترکی، سفید) + گل (فارسی) یعنی گل سفید |
آق بانو |
آق (ترکی) + بانو (فارسی) یعنی بانوی سپید، کسی که صورت زیبا و سفیدی دارد. |
آتاناز | دختر عزیز بابا |
اسم کردی دختر با آ
اسم | معنی |
---|---|
آیگین |
ایل زیبا |
آیرین |
آتشین |
آوینا | عشق |
آوین |
کامل کننده آوینا (عشق) |
آوات |
آرزو، خواسته |
آلند |
اولین پرتو خورشید |
آگرین |
آتشین، به رنگ آتش |
آسو |
شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام نوشیدنی مستکننده که از قند سیاه تهیه میشود. |
آسکی |
آهو، نماد زیبایی و جذابیت |
آرینا |
آریایی نژاد، از نسل آریایی |
آروا |
نام فرشتهای در دین زرتشتی |
“““html
اسم لری دختر با آ
- آبرنگ : دختری که پوست لطیف و نرمی دارد.
- آساره : ستاره
اسامی عربی دخترانه با آ
- آتیه : آینده
- آسیه : زنی غمگین و استوار، همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل نجات داد و او را مخفیانه نگهداری کرد. همچنین نام کوهی در استان فارس است.
- آفاق: افقها و عالم آسمان، زمانه و دورهها، نام همسر نظامی گنجوی.
- آفت : بلا یا مصیبت، همچنین به زیبایی و عشوهگری اشاره دارد.
- آمال : آرزوها و خواستهها.
- آمنه : نام مادر پیامبر (ص)، به معنی زن نترس و دلیر.
- آنسه : کسی که به خوبی همراهی میکند و با او انس میگیرد.
- آیه :هر یک از بخشهای مشخص سورههای قرآن و سایر کتابهای آسمانی، نشانهای از آنها است.
اسامی دخترانه اوستایی – پهلوی با حرف آ
- آئیریا : (پسری یا دختری) به معنی یاری دهنده آریاییها.
- آتور : آذر، به معنی آتش.
- آذر: نام نهمین ماه شمسی و روز نهم هر ماه در ایران قدیم، همچنین نام فرشته نگهبان آتش.
- آرمیتا : الهه نعمت و کسی که آرامش یافته است.
- آسنا: روشنایی درونی و سرشت مادرزادی.
- آسیمن : به معنی نقره فام.
- آمیتریس : کسی که شکر گزاری میکند، نام دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا.
- آوینا : دختری پاک و مثل آب زلال.
اسم آشوری دختر با (آ)
- آتورینا : کسی که تغییر میدهد و متحول کننده است، برگرفته از واژه آشور که با تغییر به ت تبدیل شده است.
- آدورینا : کسی که کمک میکند، برگرفته از افسانه گیل گمش.
- آشورینا: کسی که به آشور وابسته است، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد.
اسم انگلیسی دختر با آ
- آرالیا : نام عمومی گروهی از گیاهان مانند درختان و درختچهها که بعضی از آنها زینتی هستند.
- آزالیا : گلی خوشبو که به شکل قیف یا زنگوله است و رنگهای مختلفی مانند سفید، صورتی، زرد، قرمز و ارغوانی دارد.
اسامی عبری دخترانه با (آ)
- آرسینه : زن قوی و مبارز.
- آنا : زن دوست داشتنی و خوش اندام که محبت را برمیانگیزد.
اسامی دخترانه ارمنی که با آ شروع میشوند
-
“““html
آرمینه : این اسم به معنی دختر ارمنی است. - آلنوش : به معنی عروس جاودانی دریا، اشاره به زیبایی و دلربایی دارد.
- آنوش : به معنای شیرین و جاویدان است و متعلق به پایتختهای قدیمی ارمنستان است.
اسمهای دخترانه لاتین که با آ شروع میشوند
آلبا : به معنای سحر و روشنایی صبح است.
اسمهای دخترانه بابلی که با آ آغاز میشوند
آندیا :نام همسر بابلی اردشیر درازدست، پادشاه هخامنشی است.
آنو : در دین بابلی، این نام به خدای آسمان اشاره دارد.
بیشتر بخوانید :
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسمهای دخترانه با حرف اول مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
سایت رضیم
“`