اسم دختر با م
اسم دختر با م : نامها میتوانند بر شخصیت افراد تأثیر بگذارند. مثلاً فردی که نامش علی است، به داستان زندگی امام علی(ع) بیشتر توجه میکند و ممکن است بخواهد از او الگو برداری کند.
داستان زندگی شخصی که نامش را دارد میتواند بر افراد تأثیر بگذارد. کسی که نامش آرش است، ممکن است علاقه بیشتری به ایران داشته باشد و برای وطنپرستی حاضر باشد جان خود را فدای کشور کند.
چون احتمالاً با داستان زندگی آرش بزرگ شده و دوست دارد آرشی دیگر از خود بسازد. البته این تأثیرات حتماً برای همه یکسان نیست و نمیتوان گفت که همه به این شکل تحت تأثیر قرار میگیرند.
اسامی فارسی دخترانه که با م شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | مهربان | با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده |
2 | مهرانه | (مِهران + ه (پسوند نسبت))، مربوط به مِهران، مهربان |
3 | مهرانوش | محبت جاوید، مهر و محبت پایدار |
4 | مِهرانگیز | برانگیزانندهی محبت و دوستی، ایجاد کنندهی شوق و مهر |
5 | مینا | گلی معمولاً سفید، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که برای انواع ظروف ساخته میشود. |
6 | میگل | (می = شراب + گل)، (به معنای غیر مستقیم) زیبا و مست کننده |
7 | مهیندخت | دختر بزرگ و بلند قد؛ دختر مانند ماه، (به معنای غیر مستقیم) زیبارو |
8 | مهین | بزرگترین (از نظر سال)؛ بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و ارزش) |
9 | مهیسا | مهسا |
10 | مهیاس | (مَه = ماه + یاس)، ماهی مانند گل یاس؛ ۲ یاسی که مانند ماه است؛ (به معنای غیر مستقیم) زیباروی و تازه |
11 | مهوش | ماه وش، مانند ماه؛ (به معنای غیر مستقیم) زیبارو |
12 | مینو | بهشت، فردوس |
13 | مهرجهان | (مهر = خورشید + جهان)، خورشیدِ عالم، آفتاب خاکی؛ (به معنای غیر مستقیم) زیبا رو |
14 | مهرجان | مُعرب از فارسی مهرگان |
15 | مهنور | (مه = ماه + نور) نورِ ماه؛ (به معنای غیر مستقیم) زیبا رو. |
16 | مهربانو | بانوی مهربان و با محبت، زن مهربان |
17 | مهناز | ماه ناز | 18 | مهلقا | این اسم به معنای کسی است که زیباست، شبیه به ماه |
19 | مهگل | (مَه به معنی ماه و گل) به معنای گل ماه یا شخص زیبا |
20 | مهکامه | این اسم به زیبایی اشاره دارد و به معنای خواستهای از صورت زیبا است |
21 | مهروز | کسی که در روز مانند ماه میدرخشد، به معنای زیبا |
22 | مهرو | به معنای کسی که زیبا رو است |
23 | مارتا | این واژه در متنهای قدیمی به معنای انسان آمده است، به معنای کسی که زودگذر است |
24 | مادیار | به معنای کسی که به مادر کمک میکند و یاور اوست |
25 | ماتینا | به معنای گل سرخ در زبان مازندرانی |
26 | ماتیسا | به معنای ماه تنها در گویش مازندران |
27 | مهرآفرین | کسی که محبت و دوستی میآفریند |
28 | مهنیا | کسی که خانوادهاش از بزرگترین و سروران است، به معنای بزرگزاده |
29 | مهنوش | به معنای ماه نوش |
30 | میهن | به معنای وطن |
31 | مینودخت | به معنای دختر زیبا و بهشتی |
32 | مهرآسا | مانند خورشید، به معنای زیبا |
33 | مهرآرا | کسی که با مهربانی آراسته است و قابل محبت است |
34 | مهرنیا | از نسل مهربانان و به معنای شخصی با مهر و محبت |
35 | مهرنوش | زیبایی دائمی و همیشگی، به معنای همیشه زیبا |
36 | مهرنِگار | به معنای خورشید زیبا، شخص زیبا و معشوقه زیبا |
37 | مهرناز | نام خواهر کیکاووس که به همسری رستم درآمد، به معنای خورشید ناز |
38 | مهرخ | کسی که صورتش مانند ماه است، به معنای زیبا و خوبرو |
39 | مهراندخت | به معنای دختر مهربان و کسی که دارای محبت است |
40 | مهرانا | به معنای وابسته به مهران |
41 | مهرآفاق | به معنای مهربان و با محبت | 42 | مهرگل | گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ زیبا و لطیف |
43 | مهرگان | جشنی که در دوران قدیم ایران در روز شانزدهم مهر برگزار میشد، به دلیل همزمانی نام روز با نام ماه است؛ فصل پاییز |
44 | مهرابه | کسی که مانند خورشید میتابد و نور مهر دارد |
45 | مهرا | مربوط به مِهر، مهربان |
46 | مهراوه | شبیه خورشید |
47 | مهرآنا | محبت و دوستی مادرانه |
48 | ماندگار | کسی که در یک جا به طور دائمی زندگی میکند |
49 | ماندانا | عنبر سیاه؛ همسر کمبوجیه اول و مادر کوروش بزرگ |
50 | مانا | پایدار، همچنان مانده؛ در زبان پهلوی به معنای شباهت |
51 | مامک | مادر؛ به عنوان یک عنوان محبتآمیز برای دختر؛ زن سالخورده |
52 | مهرآذین | کسی که در اعمال و روشهای مهر و محبت در زندگی نشان دارد؛ مهربان و دوستدار دیگران |
53 | مهرآذر | آتش مهربانی و محبت؛ فردی با روح بزرگ و احساسات عمیق |
54 | مهدیسا | شبیه به ماه؛ بسیار زیبا و سفید |
55 | ماهنوش | ماه جاویدان؛ به معنای زیبا و همیشه زیبا |
56 | مهرک | شبیه به خورشید؛ به معنای زیبایی |
57 | مهرشید | خورشید |
58 | مهرسا | کسی که به اندازه خورشید زیباست |
59 | مهدیس | شبیه به ماه؛ زیبا |
60 | مهدیا | دختری که هدایت شده است |
61 | مهدخت | دختری شبیه به ماه |
62 | مهتاج | تاج ماه؛ زیباترین از همه |
63 | مهتاب | نور و روشنی ماه؛ یعنی نور ماه |
64 | مهتا | شبیه به ماه؛ زیبای زیبا |
65 | مهبانو | بانوی زنان، بزرگترین زن |
66 | مهبان | زیبا مانند ماه و نورانی |
67 “““html |
مهان | شبیه و مانند ماه |
68 | مرمرین | ساخته شده از سنگ مرمر یا شبیه آن |
69 | مروا | فال نیک و دعاهای خوب |
70 | مایسا | نام گیاهی کوچک و یکساله که خیلی ظریف و حساس است، مثل مادر، که بسیار خاص و یگانه است |
71 | ماهین | زیبا، درخشان و نورانی |
72 | ماهوش | شبیه ماه، زیبا و معشوق، درخشان و جذاب |
73 | ماهور | دارای ویژگیهای ماه، زیبارو |
74 | مهردخت | دختر مهربان و دلرحم |
75 | ماهنگار | عشقی با زیبایی خاص |
76 | ماهناز | زیبا و شبیه ماه |
77 | ماه گل | گلی که به زیبایی ماه است؛ به طور مجازی، زیبارو |
78 | ماهک | دوست داشتنی و زیبا; ماه کوچک |
79 | ماهرو | کسی که چهرهاش مانند ماه است |
80 | ماه رخسار | کسی که صورتش شبیه ماه است |
81 | ماهرخ | کسی که صورتی زیبا و نورانی شبیه ماه دارد |
82 | ماهدخت | دختری که به زیبایی و درخشش ماه است |
83 | ماه جهان | زیباترین موجود در جهان |
84 | مها | شخصی که زیبا است و در اصطلاح به معنی بزرگتر هم به کار میرود |
85 | موژان | گل نرگس، زیبا و دلربا (چشمهای شهلا) |
86 | منیژه | در شاهنامه، نام دختر افراسیاب که عاشق پهلوان ایرانی بیژن شد |
87 | مژگان | مژهها، موهایی که روی پلک چشم قرار دارند و به تیر و نیزه تشبیه میشوند که از زیبایی معشوق به قلب عاشق میرسد |
88 | مژده | خبر خوب و خوشحال کننده، بشارت |
89 | مژان | نرگس در حال شکفتن |
90 | ماهتابان | کسی که چهرهاش مانند ماه تابان است؛ به طور مجازی، زیبارو |
91 | ماهتاب | نور و پرتو ماه، شعاع ماه، مهتاب |
92 |
“““html ماه پیکر |
به معنی کسی که ظاهرش شبیه به ماه زیبا و جذاب است؛ (به صورت غیرمستقیم) معشوقهی زیبا |
93 | ماه پسند | کسی که مورد قبول و پسند است، (به طور غیرمستقیم) زیبای مانند ماه |
94 | ماهپری | زیبا مانند پری، بسیار دلربا |
95 | ماهانا | زیبا و روشن مانند ماه |
96 | ماه آفرید | کسی که به مانند ماه آفریده شده؛ زیبارو |
97 | ماه | قمر؛ بسیار خوب و دوستداشتنی |
98 | مهفام | به رنگ ماه، طیفی از رنگ مهتاب؛ زیبارو |
99 | مهشاد | زیبا به مانند ماه |
100 | مهشید | نور ماه، پرتو ماهتاب |
101 | مهستا | دختر بزرگتر و مهمتر؛ شخص با مقام و مرتبه بالا |
102 | مهسان | شبیه به ماه، زیبا |
103 | مهسا | مانند ماه، شبیه به ماه؛ زیبارو |
104 | مهرین | مرتبط با مهر، نام یک آتشکده در قم |
105 | مهری | کسی که محبت و مهربانی دارد |
106 | مهروش | زیبا به مانند خورشید؛ جذاب و دلنشین |
107 | مانلی | نامی دخترانه در شمال ایران به معنی پری دریایی در گویش مازندران، به معنای بمان برای من |
اسامی زیبای عربی دخترانه با حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مرضیه | کسی که مورد پسند و رضایت است؛ خوشحال و با ویژگیهای خوب |
2 | محبوبه | کسی که بسیار دوستداشتنی است، مانند یار و عزیز |
3 | ملاحت | حالتی که شخص را جذاب میکند، با نمک و دوستداشتنی |
4 | مکیه | شخصی که به مکه تعلق دارد یا اهل مکه است |
5 | میمنت | احساس خوشبختی و خوششانسی |
6 | میسون | کسی که با وقار و محترم است؛ صبور و آرام |
“““html
“““html
“““html
اسمهای فارسی و عربی دخترانه با حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مه جبین | کسی با پیشانی سفید و زیبا، زیبارو. |
2 | مهستی | بانوی ماه، خانم ماه |
3 | ملک ناز | موجب افتخار پادشاه؛ کسی با ناز و کرشمهای شاهانه. |
4 | مه سیما | چهرهای مانند ماه. |
5 | ماه طلعت | چهرهای زیبا، مانند ماه. |
6 | ماه صنم | دلبر و معشوق که به اندازه ماه و طلا باارزش است. |
7 | مهرنسا | خورشید زنان؛ زیبارویی که در میان زنان قابل توجه است. |
8 | ماه منیر | ماه درخشان و تابان؛ زیبارو. |
9 | ماه منظر | کسی که چهرهاش مانند ماه است. |
10 | ماه نسا | ماهِ زنان؛ زیباروی در میان زنان. |
اسمهای خاص عبری دختر با حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مهیمِن | آگاه از همهچیز؛ یکی از نامها و صفات خدا. |
2 | مرسانا | هدیهی خداوند. |
3 | ماریان | اسم انگلیسی به معنای مریم. |
4 | ماریا | نامی با اهمیت و زیبا. |
5 | ماری | هلاک شده و کشته گردیده را گویند. مار بودن. زهرآگین بودن. گزنده بودن |
اسامی ترکی دختر با حرف م
- مارال : مرال، گوزن، آهو؛ (به مجاز) زیبا و خوش اندام.
اسامی اوستایی دخترانه با حرف م
- مایا : منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلههی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان
- مَهیا : بزرگ
- میترا : مهر، خورشید؛ پیمان؛ مهر
اسامی تک دخترانه یونانی با حرف م
- مانیا : (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
- مایا : در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
- ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانوادهی گندمیان که خودرو هستند.
اسم خاص دختر سریانی با اول حرف م
- مرجان : معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد.
اسامی شیک خارجی دخترانه با حرف م
- مریلا : شاد و مسرور
- ملینا : نام گل، حق شناس، سپاسگزار
- ملودی : توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و آوازی، به گونهای که یک واحد مستقل را بسازد و معمولًا قابل زمزمه کردن باشد.
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
با تشکر از همراهی شما عزیزان با مجله اینترنتی رضیم :
اسم دختر با م را در این مجموعه برای شما تهیه کرده ایم. امید بر آن است بعد از استفاده بردن از اسامی دخترانه که با حرف م شروع میشوند این صفحه را با دیگر والدین به اشتراک گذاشته و اسم مورد نظر خود را برای ما ارسال نمایید. اسم دختر با م دیگر چه نام هایست ؟
اسم دختر با م را در این مجموعه برای شما تهیه کرده ایم. امید بر آن است بعد از استفاده بردن از اسامی دخترانه که با حرف م شروع میشوند این صفحه را با دیگر والدین به اشتراک گذاشته و اسم مورد نظر خود را برای ما ارسال نمایید. اسم دختر با م دیگر چه نام هایست ؟
سایت رضیم
“`