اولین نکته مهم در مورد انتقال خون این است که آیا گروه خونی او که خون را دریافت میکند با گروه خونی اهداکننده مطابقت دارد یا نه. اگر این مطابقت وجود نداشته باشد، ممکن است خون در بدن فرد گیرنده لخته شود و این میتواند منجر به مرگ او شود.
در این راستا، با کشف گروههای خونی در سال 1901 توسط کارل لندشتاینر، پزشک اتریشی، یک پیشرفت بزرگ در روش انتقال خون از یک انسان به انسان دیگر ایجاد شد.
لندشتاینر متوجه شد که زمانی که گروههای خونی مختلف با هم ترکیب میشوند، لختههای خونی تشکیل میشود. این لخته شدن خون به دلیل وجود آنتیبادیهاست که به سلولهای دارای آنتیژنهای خارجی میچسبند و به همین دلیل سلولهای خونی به هم میچسبند.
اما اگر سلولهای خونی اهداکننده همانند سلولهای گیرنده باشند، بدن به خون اهدایی به عنوان یک چیز بیگانه نگاه نمیکند و لختهای تشکیل نمیدهد. جالب است که تا سال 1907، پزشکان همیشه مقدار کمی از خون را قبل از تزریق با خون اهداکننده مخلوط میکردند و اگر لخته نمیشد، آن را به بیمار میدادند. این کار به پزشکان کمک میکرد تا جان هزاران نفر را نجات دهند.
اما ذخیرهسازی خون در بانکهای انتقال خون نیز چالشهایی داشت زیرا خون نباید در معرض هوا قرار میگرفت، چون این کار میتواند منجر به لخته شدن خون شود. ولی در سال 1914، محققان مادهای به نام سیترات سدیم را پیدا کردند که با کاهش کلسیم لازم برای تشکیل لخته، از انعقاد خون جلوگیری میکند. بنابراین با این کشف میتوان خون را برای مصارف بعدی ذخیره کرد. همچنین در سال 1916، دو دانشمند آمریکایی مادهی ضدانعقادی به نام هپارین را کشف کردند که با غیرفعال کردن آنزیمهای لخته شدن خون، مانع از لخته شدن میشود.
به این ترتیب، با شناخت گروههای خونی و کشف مواد شیمیایی که از لخته شدن خون جلوگیری میکنند، پزشکان امروزی میتوانند به سادگی عملیات انتقال خون را انجام دهند و جان هزاران نفر را نجات دهند.