بهترین اپلیکیشن آشپزی و شیرینی پزی

لیست کامل اسامی پسرانه که با حرف ب شروع می شود

“`html

اسم پسر با ب

اسامی پسرانه که با حرف ب شروع میشوند

فهرست اسم های پسرانه با شروع حرف ب به همراه معنی : اسم پسر با حرف ب از ریشه های مختلفی مانند فارسی، کردی، ترکی، عربی، عبری و اوستایی-پهلوی تهیه شده است. در انتخاب اسم برای فرزندتان دقت کنید چرا که اسم می‌تواند بر شخصیت او تأثیر بگذارد. با مجله اینترنتی رضیم همراه باشید.

اسم فارسی پسر با ب

“““html

“““html

بزرگمهر

اسم معنی
بیورزاد نام یک فرمانده در زمان اشکانیان.

بیورد

نام چند شخصیت در کتاب شاهنامه فردوسی.
بیدار آگاه و هوشیار.
بیتک نام جد منوچهر پادشاه کیانی در نوشته‌های بندهش.
بهوران شخصی با روح و روان خوب.

بهنام

دارای نام خوب.
بهمنش شخصی با روش نیکو.

بهک

نام موبد موبدان در دوران شاپور دوم.
بهفر ترکیبی از بهتر و شکوه.
بهفام ترکیبی از بهتر و رنگ.
بهشاد ترکیبی از بهتر و شاد.

بهسودان

نام فرمانروای دیلمان در سده سوم یزدگردی.
بامشاد نام یکی از موسیقی‌دانان معروف در زمان خسروپرویز.
بالوی نام یکی از یاران خسروپرویز در شاهنامه.
باگه نام یک سردار هخامنشی.
باشو در زبان خوزستان، بچه‌ای که از خداوند درخواست عمر می‌کند.
باژه نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر هخامنشی.
بارشین در اصطلاح فارسی، به معنای درختچه.
باراد نام شخصی که در زمان شاپور یکم زندگی می‌کرده و در کتیبه کعبه زرتشت ذکر شده است.
باذان نام جانشین خورخسرو در زمان انوشیروان.
بادان شخصیتی از شاهنامه و پسر پیروز.

باتیس

دژبان دلیر غزه که در برابر اسکندر تا آخرین نفس جنگید.
بابوی
“““html
از شخصیت‌های شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در سپاه بهرام چوبین، سردار ساسانی.
باربد به معنای محافظ یا مسئول، خدای بار (بارگاه)، پرده‌دار؛ نوازنده و موسیقی‌دان معروف دربار خسرو پرویز.
بردان نام یکی از پادشاهان اشکانی.
برجاسپ از شخصیت‌های شاهنامه و نام یکی از سرداران تورانی.
برتن بردیس، به معنی مرد مغرور.
براهام نام مردی در زمان بهرام گور، پادشاه ساسانی.
برانوش از شخصیت‌های شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف، پادشاه ساسانی.
بخت آفرین به معنی آفریننده بخت و اقبال و نام پدر هیربد شهریار.
بختیار به معنی دارای بخت خوش، نیکبخت و کامروا.

بامداد

مدت زمانی که از روشن شدن روز تا طلوع آفتاب و یک یا دو ساعت بعد از آن ادامه دارد، صبح، صبا؛ همچنین اسم پدر مزدک.

بایا

به معنای بایسته و ضروری.
بهسود از نام‌های زمان ساسانیان.

بهستان

به معنی نیک بنیاد و نام پسر اردشیر سوم از پادشاهان هخامنشی.

بهزاد

ترکیبی از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اواخر عهد تیموری و اوایل صفوی، همچنین نام یکی از شخصیت‌های شاهنامه و اسب سیاوش و یکی از بزرگان درگاه انوشیروان، پادشاه ساسانی.
بهروش به معنای کسی که شیوه‌ای بهتر از دیگران دارد.
بهروز به معنای خوشبخت و سعادتمند، نام سردار ایرانی در سپاه بهرام گور، پادشاه ساسانی.
بهرنگ ترکیبی از به (بهتر، خوبتر) + رنگ.
بهرام به معنی فتح و پیروزی، نام سیاره‌ی مریخ، نام روز بیستم هر ماه شمسی در ایران باستان و نام چند شخصیت دیگر در شاهنامه از جمله فرزند گودرز گشواد در دربار کاووس، پادشاه کیانی.
بهراد ترکیبی از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده).
بهدین به معنای پیرو آیین زرتشتی.

برزو

به معنی بلند بالا و کنایه از عظمت، نام پسر سهراب، پسر رستم زال.
برزمهر ترکیبی از برز (نیرومند، باشکوه) + مهر (خورشید)، از شخصیت‌های شاهنامه و نام پدر قارن، سردار بهرام گور.
برزمند به معنای باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که بر اسکندر شورید.
برزفری به معنای هم‌معنی با فریبرز.
بردیس به معنی مرد مغرور.
بَرسام آتش بزرگ ترکیبی از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی و فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.

بَردیا

دومین پسر کوروش بزرگ و برادر کمبوجه.

سومین پادشاه هخامنشی

او در زبان اوستایی به معنای “بلند پایه” است.

بهداور

کسی که به‌درستی داوری می‌کند.

بهداد

آفریده خوب.
بهپور این نام از دو بخش “به” (بهتر، خوبتر) و “پور” (پسر) تشکیل شده و به یک پهلوان در داستان گرشاسب‌نامه اشاره دارد.

بهبد

ترکیبی از “به” (بهتر، خوبتر) و “بد” (پسوند وصفی).

بهاوند

کسی که نیکی را در اختیار دارد.
به‌یزداد آفریده نیک خداوند.

به‌گوی

شخص خوش‌زبان و دارای گفتار نیک، همچنین نام شخصیتی در داستان ویس و رامین.

بینش

به معنای “قدرت درک و شناخت” که معمولاً به بصیرت عمیق اشاره دارد.

بِهینا

مربوط به “بهین”.

بِهین

بهترین و برگزیده‌ترین.
بِهیاد کسی که بهترین یاد را داراست و همه به نیکی از او یاد می‌کنند.
بِه‌نیّا نیک‌نژاد، با اصل و نسب خوب و اصیل.
بَهمنیار دوست و یاور نیکو؛ آفریده بهمن.

بَهمن

فرد نیک‌اندیش، نام ماه یازدهم سال شمسی، نگهبان چهارپایان، نام روز دوم هر ماه شمسی در ایران باستان و نام چند شخصیت در شاهنامه، از جمله پسر اسفندیار.
بِهکام کسی که به بهترین شکل به آرزوی خود رسیده است؛ کامروا.

بِهفر

شکوهمند و با جلال.
بهشاد شخص خوشحال و نیکو؛ ترکیب “به” (بهتر) و “شاد”.

بِهزاد

نیک‌نژاد و نیکو زاده؛ بهزاد نقاش و مینیاتور ساز معروف در دوره تیموری و اوایل صفوی.
بِهروز خوشبخت و سعادتمند؛ به همراه خوشبختی.

بِهراد

شخص جوانمرد و نیکو.

بِهداد

در کمال عدل و انصاف.

بهبود

به معنای سلامت و تندرستی؛ درست شدن و اصلاح.
بنیان اصول و پایه‌ای که باعث ماندگاری چیزی می‌شود.
بورنگ نوعی ریحان کوهی.

بوپار

یکی از سرداران داریوش سوم، پادشاه هخامنشی.

بنشاد

شاد بنیاد.

بلاشان

نام یکی از شخصیت‌های شاهنامه و دلاوری تورانی در دوره کیخسرو.
بشتاسب نام ایرانی برای گشتاسپ.
بسطام نام دایی خسرو پرویز، پادشاه ساسانی.
این نام به معنای مهربانی است و طبق داستان‌ها، نام وزیر عاقل و زیرک انوشیروان است که در متون فارسی و عربی به داشتن هوش بالا و تدبیرهای حکیمی او اشاره شده است.
بزرگ به معنای مهم و با مقام، و کسی که معروف و محترم است.
برومند به معنای بارور و دارای قدرت و کامیاب است؛ به کسی که موفق و باهوش است اشاره دارد.
بُرنا به معنی جوان و زیبا و شجاع است.

بَرمک

عنوانی برای رئیس یک معبد بودایی بود و همچنین نام جد معروف یحیی، وزیر هارون الرشید است.
برشان به معنای مردم یا امت است.

برسیان

نام نوعی گیاه است.
برزین مهر به معنای خورشید با شکوه است و نام یکی از قهرمانان داستان‌های شاهنامه است.
برزین داد به معنای آفریده‌ای با شکوه یا به تعبیر دیگر آفریده‌ای از آتش آذر برزین است.
برزویه نام پزشک معروف ایرانی است که کتاب کلیله و دمنه را از هند به ایران در زمان انوشیروان آورد.

اسامی عربی پسرانه با ب

“““html

اسم معنی
باقر به معنی شکافتن و گشاییدن؛ این لقب به محمّد ابن علی، پنجمین امام شیعیان اطلاق می‌شود.
باسم به معنای کسی که لبخند می‌زند یا شکر می‌گذارد.
باسِط به معنی گسترش دهنده و از نام‌های خداوند است.
بیان الله به معنای سخن و گفتار و توضیحاتی که از طرف خدا داده شده است.

بیان

به معنای گفتار خداوند است.
بُرَیر یکی از شهدای کربلا که در روز عاشورا در کنار امام حسین(ع) جنگید و اولین کسی بود که بعد از حُر شهید شد.
بُرهان‌الدین به معنای دلیل و حجت دین است.
بُرهان به معنی دلیل قاطع و روشن، و نام یکی از پادشاهان اسلامی است.
بَرات به معنی نوشته‌ای است که به دولت اجازه می‌دهد که پولی را به حاکمان بدهد.

بدیع

به معنای جدید و تازه و زیبایی است و به چیزهای شگفت انگیز اشاره دارد.
باهر به معنای درخشان و تابان است.

بُهلول

به معنی مردی خنده رو و نیکو است و در برخی فرهنگ‌ها به معنای ساده دل است.

بَهاءالدین

کسی که به دین خود ارزش می‌دهد.

بَها

به معنای قیمت و ارزش و همچنین درخشندگی و شکوه است.
بِلال آب و هر چیزی که گلو را تر کند؛ ابن رباح حبشی، مؤذن و دوست نزدیک پیامبر اسلام (ص) بود.
بَصیرت بینایی؛ به معنای آگاهی از موضوعی و توجه به جزئیات آن، دانایی؛ در تصوف به نیروی باطنی اشاره دارد که فرد با آن حقیقت و درونیات اشیا را درک می‌کند.
بَصیر بینا؛ به معنای آگاه؛ این نام یکی از صفات خداوند است که به دانایی و روشن بینی اشاره دارد.
بَسام کسی که بسیار تبسم می‌کند، خوشرو و خندان؛ یکی از شاعران فارسی‌زبان در دوره بعد از اسلام بود که در زمان یعقوب بن لیث زندگی می‌کرد.
بَشّار کسی که بشارت می‌دهد؛ از companions امام صادق (ع) بود.
بِشارت خبر خوب، مژده، و مژده آوردن؛ در ادبیات عرفانی به معنای وصال با محبوب خود است.
بِشر خوش‌رو بودن؛ بِشر حافی صوفی معروفی بود که در بغداد زندگی می‌کرد و گروهی از صوفیان را دور خود جمع کرده بود. گفته می‌شود که در ابتدا به بازی‌های بیهوده مشغول بود و بعد از یادآوری امام موسی ابن جعفر (ع) توبه کرد.
بَشیر کسی که مژده می‌دهد، در مقابل نذیر؛ از عناوین پیامبر اسلام (ص) است.

اسم کردی پسر با ب

اسم معنی
بوبان

به معنای “به سمت بالا”

بوتان

لهجه‌ای در زبان کردی
بوژان به معنای “رشد کردن، شکوفا شدن، به خود بالیدن”

برزفر

کسی با قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد در دوره هخامنشیان

برزام

نام جد مانی
برزآفرین به معنای “تشویق بزرگ”
بیکس به معنای “تنها و بدون حامی”
باشوک نوعی پرنده شکاری
باشور به معنای “جنوب”
بارمان شخصیتی محترم و با ارج، کسی که روح بزرگی دارد؛ از شخصیت‌های شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب است.
بارِزان بارِز، نام قوم بارز یا بارزان یا بارجان؛ تاریخ این قوم به زمان‌های قبل از اسلام برمی‌گردد و نامشان از دوره ساسانیان در متون ثبت شده است.

بُرزان

به معنای “شکوه و جلال، عظمت، قدرت؛ نیرومند و با شکوه”، به معنای جایگاه بلند “بَرزان”، شخص قدرتمند و نیرومند
بَهرام به معنای “پیروزگر”، در نجوم به مریخ هم اشاره دارد؛ همچنین روز بیستم هر ماه شمسی در ایران به این روز معروف است و در فرهنگ ایران باستان به عنوان فرشته‌ای برای مسافران شناخته شده است؛ نام چند تن از شاهان ساسانی نیز اینگونه بوده است.
باشوان نام کوهی در بانه، به معنای آشیانه

اسامی (اوستایی – پهلوی) پسر با ب

“““html

اسم معنی
بیژن نام قهرمان ایرانی، پسر گیو و نوه‌ی گودرز و رستم

بَرزین

بالا برنده (بالا برنده مهر) خلاصه‌ای از آذر برزین مهر؛ نام یکی از آتشکده‌های بزرگ ایران.
بُرزو نیرومند و بلند قامت؛ نام پسر سهراب (پسر رستم زال) در داستان‌های ملی؛ نام آتشکده‌ای از دوران ساسانی در استان مرکزی.

بامی

درخشان؛ لقب شهر بلخ؛ صفتی برای شهر اوشیدر.
بابک پرورش‌دهنده و پدر؛ کلمه‌ای که به عنوان نشانه‌ای از محبت به پدر گفته می‌شود؛ پدر جان؛ پدر اردشیر

اسم‌های پسرانه ترکی با ب

  1. بابر : ببر، لقبی برای برخی از پادشاهان ترک
  2. بَکتاش : ریاست‌ یک گروه یا بزرگ ایل؛ هر یک از خادمان و همراهان یک امیر یا بزرگ ایل.
  3. بِهتاش : (به = خوب، بهتر، فرد خوش‌اخلاق + تاش (ترکی) (پسوند) = هم، شریک، دارنده. به علاوه لقبی برای امیران ترک) به معنای شریک خوب و دارنده اخلاق نیکو.
  4. بهادر : شجاع و دلیر

اسم‌های پسرانه عبری با ب

بِنیامین : به معنای پسر دست راست من؛ آخرین پسر حضرت یعقوب (ع) و برادر واقعی حضرت یوسف (ع).

اسم‌های پسرانه سنسکریت با ب

بِهنود : از کلمات قدیمی به معنای پسر عزیز، نام یکی از پادشاهان هند

بیشتر بخوانید :

اسامی پسرانه بر اساس حروف الفبا

جدول اسامی پسرانه با حرف اول مشخص
الف (اَ.اِ.اُ) آ ب پ ت ث ج چ
ح خ د ذ ر ز ژ س
ش ص ض ط ظ ع غ ف
ق ک گ ل م ن و ه (ه،هـ)
ی

سایت رضیم
“`

خروج از نسخه موبایل