آیا میدانید

سفر مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا برای اولین بار

بهترین آپلیکیشن آشپزی
سفر مظفرالدین شاه به اروپا برای اولین بار

در مورد اینکه چرا مظفرالدین شاه تصمیم به چنین سفرهایی گرفت، بحث‌های زیادی وجود دارد. بعضی می‌گویند که هدفش درمان بیماری‌اش بود و برخی دیگر به گردش و سیاحت اشاره می‌کنند. هرچه که دلیل اصلی این سفرها باشد، واضح است که این سفرها بر دیدگاه‌های او درباره جامعه و حکومت تاثیر زیادی گذاشت. به نظر می‌رسد که آشنایی مظفرالدین شاه با تمدن‌های غربی و آشنایی ابتدایی‌اش با سیستم‌های مختلف حکومتی در اروپا به او کمک کرد تا به فکر یک نظام سیاسی مشروطه بیفتد. این پادشاه در دوره یازده ساله حکومتش سه بار به اروپا سفر کرد.

متاسفانه این سفرها در زمانی انجام شد که ایران از نظر اقتصادی در شرایط بسیار بدی قرار داشت. او روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ اولین سفرش به کشورهای اروپایی را آغاز کرد. امین‌السلطان (اتابک اعظم) که در ۹ بهمن ۱۲۷۸ به مقام صدارت منصوب شده بود، وعده تأمین هزینه‌های سفر شاه را داد و قراردادی برای دریافت ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضه از روسیه امضا کرد. به عنوان وثیقه، عایدات گمرکات ایران که منبع اصلی درآمد حکومت بود، پیشنهاد شد. با تأمین این قرضه، سفر مظفرالدین شاه به فرانسه آماده شد.

سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا هفت ماه طول کشید و در این مدت او از کشورهایی مانند روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک و فرانسه دیدن کرد و در راه برگشت از ترکیه (عثمانی) نیز گذر کرد. یکی از حوادث مهم این سفر، سوءقصد به جان مظفرالدین شاه در پاریس بود که خوشبختانه ضربه‌ای به او وارد نشد.

اما در این سفرها چه اتفاقاتی می‌افتاد؟

این مطلب به مناسبت دو اتفاق نوشته شده است:

۱- دیروز مصادف با سالگرد امضای نخستین قانون اساسی ایران توسط مظفرالدین شاه

۲- انتشار کتابی از «احمد شاملو» با نثر قاجاری به نام «روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقه امریغ»! این کتاب سفرنامه‌ای غیرشخصی از شاملو است که در سفرش به آمریکا در سال‌های ۶۸ و ۶۹ نوشته شده است و خواندن آن را با آن طنز و نکته‌سنجی‌های خاصش پیشنهاد می‌کنم!

نخستین مسافرت مظفرالدینشاه به اروپا

نثر قاجاری دیگر به مرور زمان از بین رفته و امروز کسی آن نوع نوشتن را استفاده نمی‌کند، اما گاهی افرادی هنرمندانه و با ظرافت می‌توانند با این نثر، وقایع روز را بیان کنند!

با این ذهنیت، حتماً خواندن متن زیر و کارهایی که شاه ایران با ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضی انجام داد، جالب خواهد بود!

این آپارتمان شامل یک ورودی بود که در آنجا دری به اتاق سفره‌خانه زیبا باز می‌شد و بعد به ترتیب اطراف ورودی، یک اتاق خواب بزرگ وجود داشت که مبلمان آن از مخمل سرخ و چوب‌های ارزشمند تهیه شده بود. یک اتاق مخصوص سیگار نیز وجود داشت که مبلمان آن از چوب سرو و کاج ساخته شده بود و در انتهای آن شاه‌نشینی بسیار تزئین شده قرار داشت. در نهایت، یک سالن و اتاق حمام وجود داشت که هر دو بسیار تمیز و مرتب بودند.

یک ساعت پس از ورود مظفرالدین شاه، مقامات شهری به محضر او حاضر شدند و در دیوان جلوی سالون، در حالی که شاه ایستاده بود، به او احترام گذاشتند. شاه از پذیرایی و خدمات خوبی که مقامات حکومتی انجام داده بودند، تشکر کرد و جناب نظرآقا سخنان شاه را برای مقامات ترجمه کردند. پس از آنکه مقامات مرخص شدند، شاه به دلیل خستگی ناشی از سفر، به اتاق سفره‌خانه رفت و شام خورد و سپس بسیار زود برای استراحت به بستر خواب رفت.

صبح روز یکشنبه، طبق عادت روزانه، مظفرالدین شاه با وزرا به انجام امور دولتی پرداخت.

و امور سلطنتی آغاز شد و سپس کدخدای شهر را به حضور طلبیدند تا در مورد جشن و کارهایی که مردم «استاند» برای بزرگداشت موکب سلطنتی می‌خواستند انجام دهند، با او صحبت کنند. روز و ساعت جشن و ترتیبات آن‌ها مشخص شد و اعلام کردند که شاه در آن روز در اتاق مخصوص خود خواهند بود و به اسب‌دوانی ولینگتن و همچنین به مجلس موسیقی «کورسال» نخواهند رفت. همچنین به کارگزاران شهری تذکر دادند که بعد از ساعت ۷ هیچ دعوت و جشنی را قبول نمی‌کنند و هدف از اقامت در «استاند» بیشتر برای راحتی و استراحت است.

در ساعت ۵ بعدازظهر، شاه با همراهی مشاوران و درباریان به پارک «ماری هانریت» رفت و در باغ گردش کرد. سپس به سد جلو دریا رفت و از زیبایی‌های طبیعی «استاند» بسیار تعریف کرد.

سفر مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا برای اولین بار

وقتی به هتل بازگشتند، تالار جشن (سال دوفت) به دستور شاه به روشنی برق روشن شد و استادان دربار به صرف چای دعوت شدند. هر یک در گوشه‌ای نشسته و یک پیانواز ایرانی شروع به نواختن آهنگ‌های ملی ایران کرد و یاد وطن عزیز را زنده کرد.

روز بعد، شاه تمایل به دیدن اسب‌دوانی داشت. در ساعت ۲ بعدازظهر جمع زیادی از تماشاگران در اطراف باغ هتل برای دیدن شاه جمع شدند و یک گروه ۲۴ نفره از سواران ژاندارم برای همراهی موکب شاه آماده بودند. همچنین، «ژاگر» از دسته پلیس دوچرخه‌سوار در کریاس‌هتل منتظر بود تا وقتی موکب شروع به حرکت کرد، بارون وان لو را که منتظر شاه بود، مطلع کند.

در حدود ساعت ۳ بعدازظهر، کالسکه‌هایی که قونسول ژنرال ایران در «آنورس» برای شاه و مشاوران فراهم کرده بود، در جلوی هتل حاضر شد. شاه و وزیر اعظم در کالسکه مخصوص خود نشسته و سایر همراهان نیز در کالسکه‌های دیگر سوار شدند و به سمت میدان اسب‌دوانی حرکت کردند.

«موسیو هررنگ» مسئول پلیس با دوچرخه جلوتر می‌رانید و پس از او سواران ژاندارم در پشت سر بودند و سپس کالسکه‌های موکب سلطنتی به ترتیب حرکت می‌کردند. در میدان اسب‌دوانی تمام تماشاگران و حضار با کلاه به دست و احترام، دستمال‌های خودشان را تکان می‌دادند و با صدای بلند برای شاه دعا و ثنا می‌گفتند وقتی که در صندلی مخصوص سلطنتی قرار گرفتند.

نخستین مسافرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا - در مورد اینکه انگیزه وی برای چنین سفرهایی چه بود، -نخستین-مسافرت-مظفرالدین-اروپا ، سفر نامه ، داستان ، فیلم ،

در کلاه فرنگی که در وسط میدان اسب‌دوانی ساخته شده بود، گروهی از موزیک‌نوازان آهنگ‌هایی را نواختند و سپس به نواختن آهنگ‌های ملی و سلامتی شاه ادامه دادند.

کدخدای شهر «استاند» و انجمن مؤسس اسب‌دوانی در کنار صفۀ سلطنتی حضور داشتند.

گروهی از دختران و بانوان محترم دسته‌گل‌های زیبایی تقدیم شاه کردند و شاه پس از ابراز لطف و محبت به آن‌ها، یک شاخه گل مریم ژاپونی به یقه خود نهاد و به سمت اسب‌دوانی رفتند.

در دور سوم، شاه با برخی از همراهان خود بر سر اسب معروف به «ژارینکوتون» شرط بندی کردند و در دور چهارم نیز بر سر اسب موسوم به «وگا» نذری بستند و این اسب هم به لطف و شانس شاه جلو افتاد.

پس از پایان دور بزرگ، «مادام پیترس» یک دسته‌گل سرخ بسیار زیبا به حضور شاه تقدیم کرد و شاه به کالسکه سوار شده و با احترام به هتل بازگشتند.

آن شب شاه کدخدای شهر «استاند» را به شام ملوکانه دعوت کرد.

ایشان در عمارت “کورسال” چند ساعت بعد از شام را گذراندند.

صبح روز سه‌شنبه، حضور همایونی در “استاند” ویژگی خاصی داشت. به این صورت که شب قبل، اعلی‌حضرت تمایل خود را برای گردش با اتومبیل ابراز فرمودند. خانم “مادام کرون کومتس دو بیلاندت” که بسیار در این کار ماهر بودند، اعلام آمادگی کردند تا با اتومبیل‌شان، اعلی‌حضرت را گردش دهند.

در ساعت ۱۰، به دلیل حضور یکی از پاشاهای عثمانی، فرصت گردش فراهم نشد. پس از اینکه پاشا از حضور خود مرخص شد، اعلی‌حضرت به ایوان آمدند و مشاهده کردند که اتومبیل خانم به آرامی و با مهارت تمام حرکت می‌کند و هیچ صدای ناهنجاری ندارد.

کیفیت و عملکرد خوب اتومبیل نظر همایونی را جلب کرد و ایشان دستوری صادر فرمودند تا دو دستگاه اتومبیل مشابه یکی با ظرفیت چهار نفر و دیگری سه نفر برای ایشان سفارش داده شود. در حالی که جمعیت زیادی در مقابل هتل تجمع کرده بودند و به اتومبیل‌سواری توجه داشتند، دو خانم زیبا که دوربین عکاسی در دست داشتند، به سرعت از اعلی‌حضرت و همراهان عکس می‌گرفتند.

یکی از آن دو خانم که چتر نخودی‌رنگی بر سر داشت، در عکاسی بسیار فعال بود و او “پرنسس کلمانتین” دختر پادشاه بلژیک بود. خانم دیگر، “مادام باسوم پیر” دوست ایشان بود و هر دو با شجاعت در حال عکس گرفتن بودند و مانند عکاسان حرفه‌ای به دنبال لحظات مختلف بودند.

بعدازظهر، اعلی‌حضرت مظفرالدین‌شاه به “چم خانا” که نوعی سیرک بود و توسط انجمن اسب‌دوانی “استاند” ترتیب داده شده بود، رفتند. در ساعت ۴ و ۲۰ دقیقه، موکب همایونی با تشریفات مشخص به هیپودرم وارد شد و موزیک فوج ۳ پیاده نظام آهنگ ایران را نواخت. زمانی که اعلی‌حضرت در جای مخصوص خود نشسته بودند، رئیس انجمن، موسیو “ماکس والکه”، از توجه ملوکانه تقدیر کرد و مادام نیز دسته‌گلی به حضور ایشان تقدیم نمود.

در این زمان، مسابقات سرگرم‌کننده ژیمناستیک آغاز شد که شامل کلاه‌ برداری و بازی‌های مضحک دیگری بود که حضار را به شادی و خنده واداشت.

یکی دیگر از برنامه‌ها این بود که بازیگران بدون حرکت، بر روی تخته‌سیاه نوشته‌ «پاینده باد ایران، زنده باد مظفرالدین‌شاه» را نوشتند و هر بار حضار نیز با شادی این جمله را تکرار می‌کردند و از حضور اعلی‌حضرت خوشنودی خود را ابراز می‌کردند. در پایان، اعلی‌حضرت سیگاری آتش زده و سوار کالسکه شدند و در حالی که جمعیت با شادباش‌های خود، به استقبال ایشان می‌رفتند، موکب شاهنشاهی به سمت عمارت ییلاقی “پرنسس کلمانتین” که منتظر بودند، حرکت کرد.

در آن روز صبح، وقتی که اعلی‌حضرت شهریار از بالای ایوان می‌دیدند که اتومبیل‌ها در حال تمرین هستند، خیلی خوشحال شدند. به همین خاطر، به خواسته وزراء، ملوکانه تصمیم گرفتند که در صبح روز ۱۵، از هتل بیرون بیایند و به تماشای اتومبیل‌رانی خانم مادام کرون بپردازند. برای این هم، ماموران پلیس و تشکیلات امنیتی اطراف هتل را از تماشاچیان خالی کردند تا فضای مناسب‌تری برای تماشای این رویداد ایجاد شود. در این میان، خانم مادام کرون، آقای موسیو کرون و پدر خانم یعنی «کونت بیلاندت» به حضور اعلی‌حضرت معرفی شدند.

شاهنشاه به دقت وضعیت و قطعات اتومبیل را که نوع آن به (ستانلی) معروف بود، که با بخار حرکت می‌کرد، بررسی کردند و از زیبایی آن و حرکت بی‌صدای آن بسیار تحسین کردند. پس از آن، مادام کرون با اتومبیل برخی حرکات و پیچ‌های مختلفی را به خوبی انجام داد که باعث اطمینان بیشتر شاهنشاه از عملکرد اتومبیل شد. ایشان به مادام فرمودند که ویژگی‌های این اتومبیل مشخص و واضح است و به خوبی نشان می‌دهد که این اتومبیل چقدر به دست‌های کوچک و ظریف شما فرمان‌پذیر است و به راحتی به هر سمتی که شما بخواهید حرکت می‌کند.

نخستین مسافرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا - در مورد اینکه انگیزه وی برای چنین سفرهایی چه بود، -نخستین-مسافرت-مظفرالدین-اروپا ، سفر نامه ، داستان ، فیلم ،

چون تمرین و نمایش اتومبیل در آن روز باعث خوشحالی شدید اعلی‌حضرت شده بود، ایشان تصمیم گرفتند تا یادگاری از آن روز به یادگار بماند. به همین دلیل، خانم مادام کرون در کنار شاهنشاه ایستاده و یک سری عکس متحرک با دوربین مخصوص گرفته شد. بعد از این کار، با توجه به هوای خوب و آفتابی و زیبایی دریا، شاهنشاه برای تفریح به سواحل دریا رفتند. در آنجا، به تماشای انواع مختلف صدف‌های دریایی پرداختند و حدود یک ساعت به تماشای امواج دریا مشغول شدند تا اینکه به هتل بازگشتند. در ساعت ۹، مراسم صید کبوتر با تشریفات رسمی برای شاهنشاه آماده شده بود.

«بارون لو»، رئیس این منطقه، از شاهنشاه پذیرایی کرد و بعد از اینکه شاهنشاه چند قبضه تفنگ را امتحان کردند، یکی را انتخاب کردند و با تمام دقت و ماهر بودن شلیک کردند. سپس، رقبای دیگر را که در حال مسابقه برای کسب انعام ده هزار فرانکی بودند، مشاهده کردند.

در ساعت ۵ عصر، اعلی‌حضرت مظفرالدین شاه به هتل پالاس بازگشتند و پس از صرف عصرانه، به کورسال رفتند تا کنسرت تماشا کنند و آتش‌بازی باشکوهی که به مناسبت این رویداد توسط مقامات شهری ترتیب داده شده بود را ببینند.

از زمانی که ایشان به «استاند» آمدند، تمام برنامه‌ها به خوبی و مطابق میل ایشان پیش رفته و مخصوصا حضور در کورسال باعث خوشحالی زیادی برای ایشان شده بود. به همین خاطر، شاهنشاه دستور دادند تا از طرف ایشان نامه‌ای به کدخدای شهر با محتوای رضایت و تشکر به مردم «استاند» فرستاده شود و مبلغ پانصد فرانک نیز به عنوان اعانه به دارالایتام «ماری‌هانریت و سن ونسان دو پل» اهداء کردند.

برای تشکر از این لطف و محبت شاهانه، بعد از بازگشت موکب همایونی از کنار دریا، چند نفر از رئیس ادارات و تعدادی از بچه‌های کوچک به حضور شاهنشاه آمدند و مراسم تشکر و قدردانی برپا کردند. اعلی‌حضرت شاهنشاه همچنین از تربیت خوب و پاکیزگی آن‌ها قدردانی کردند. دعوت رسمی از مظفرالدین شاه در تالار بزرگ جشنی که به مناسبت این سفر در شهرداری شهر با زینت خاصی تزیین شده بود، انجام شد.

نزدیک ظهر، میدان نظامی شهر نیز با پرچم‌ها و سازه‌های زیبا آراسته شده بود و برای استقبال از شاهنشاه آماده بود.

به تدریج، مکان پر از جمعیت شد. یک دسته توپچیان ویژه برای حفاظت و ترتیب دادن برنامه‌های نظامی در ورودی ساختمان شهرداری به صف ایستادند. در حوالی ظهر، کاروان پادشاهی با بیست و چهار ژاندارم که جلوتر از بقیه حرکت می‌کردند، وارد عمارت شد. آنها از کالسکه‌ها پیاده شدند و به داخل عمارت رفتند، که با پارچه‌ها و پرده‌های زیبا تزیین شده بود.

نخستین مسافرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا

رئیس شهر به گرمی از پادشاه استقبال کرد و مراسم خوشامدگویی را انجام داد. وزیر اعظم از طرف تمامی مقامات پاسخ داد که پادشاه از پذیرایی و خدمات کارگزاران شهرداری راضی و خوشنود است. سپس پادشاه به تالار سفید و تالار مخصوص عروسی رفت و نام خود را در دفتر شهرداری ثبت کرد. بعد از آن، از دالانی که پر از تصاویر زیبا بود گذشت و به تالار رقص رسید.

این تالار با هزاران چراغ الکتریکی روشن شده بود و میزی برای شامی به ظرفیت شصت نفر به بهترین شکل تزیین شده بود. پادشاه در وسط میز نشسته بود و بارون روزت، فرماندار فلاندر غربی سمت راست او و ژنرال تونیس سمت چپش نشسته بودند. رئیس شهر «استاند» هم در کنار وزیر اعظم و وزیر مختار ایران جای داشت. در پایان شام، رئیس شهر جامی به سلامتی پادشاه نوشید و از حضور او تشکر کرد. پادشاه هم با زبان فرانسه پاسخ داد و جام شربتی نوشید.

روز بعد به عنوان عید بزرگ به مردم شهر «استاند» اعلام شده بود. در ساعت ۳ بعدازظهر، پادشاه مظفرالدین و همراهانش در حالی که جمعیت به دعاخوانی مشغول بود، در غرفه مخصوص سلطنتی نشسته بودند. آقای «وان لو» و «کومت دو نیولان» به عنوان مقدمه از طرف انجمن عید کل، سه پرچم زیبا به پادشاه هدیه دادند. سپس جشن آغاز شد و کالسکه‌ها و درشکه‌های زیباترین گل‌ها و گیاهان رنگارنگ به آرامی از جلوی غرفه سلطنتی گذشتند. صدای شادی و سرور مردم به طرز عجیبی بلند بود و آنها تا آن روز چنین جشنی را در «استاند» ندیده بودند.

به دعوت آقای «وزت»، فرماندار فلاندر، پادشاه تصمیم گرفت که روزی به شهر تاریخی «بروژ» برود. در آن روز، آقای بارون روزت و آقای ویزار به همراه رئیس شهر از پادشاه استقبال کردند و تاریخ و یادگارهای با ارزش شهر را به او نشان دادند. همچنین یکی از دختران به نام «مادموازل درپ»، که دختر وزیر مختار سابق بلژیک در تهران بود، نطق فارسی برای پادشاه ایراد کرد. بعد از صرف ناهار در منزل فرماندار، پادشاه با کمال خوشحالی به «استاند» بازگشت.

در این ایام، به دلیل یک خبر ترسناک، شادی و خوشحالی مردم «استاند» به اضطراب و وحشت تبدیل شد. خبر این بود که پلیس سه نفر ایتالیایی را که قصد آزار و سوءقصد به پادشاه را داشتند، دستگیر و به زندان انداخته بود، و واقعاً در آن روز صبح این سه نفر توسط پلیس بازداشت شده بودند و…

“`html

حبس‌ هم کرده بود.

تفصیل آنکه، یکی از شب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با ترن عصر، سه نفر مسافر که در واگون درجۀ سوم منزل داشتند با لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مندرس و وضع مختلی‌ به گار «استاند» وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. رنگ این مسافرین، گندم‌گون و موهایشان‌ سیاه بود و هیچ نوع اسباب و راحله هم جز چند پارچه اسلحه که داشتن‌ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در شهرهای فرنگستان ممنوع است با خود نداشته‌اند. پس از پیاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن و خروج از گار، مسافرین مزبور یک نفر از حمالانی را که‌ در مدخل گار برای خدمت مسافرین و هدایت غربا همیشه حاضرند به نظر درآورده، به ایما و اشاره و بعضی کلمات سر و دست شکسته به او حالی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که ایشان را به مهمانخانۀ نزدیک به هتلی که اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت‌ پادشاه ایران توقف دارند هدایت کند.

شخص مزدور مسئول، ایشان را مجری داشته، آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به هتلی راهنمایی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند ولی چون از وضع و قیافۀ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و گفتگوهایی که کرده بودند برای او شکی حاصل شده بود مستقیماً به ادارۀ پلیس نزدیک هتل دونل رفته، مظنون خود را اظهار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید یقیناً این اشخاص انارشیست‌های ایتالیایی هستند که به قصد بدی به این شهر آمده‌اند. اجزاء ادارۀ پلیس هم بلادرنگ به هتل مسکن‌ مسافرین رفته، آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را نیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواب از بسترشان بیرون کشیده، یک ربع‌ ساعت بعد آن بیچارگان را در محبس اداره مقید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازند و در این‌ بین اخبار تلگرافی از چپ و راست به عبارات و مضامین مختلفه به اطراف‌ منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که انجمنی که به خیال سوءقصدی دربارۀ اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت پادشاه ایران تشکیل یافته بود مکشوف و اجزای آن دستگیر شده‌اند.

روز بعد صبحی که محبوسین از خواب برمی-خیزند، متحیر و بیخیر از هر جا از مستحفظین خود سؤال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که مقصود از نگاهداشتن آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها چه و تکلیف ایشان چیست؟ بعد از چند دقیقه معلوم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که آن سه‌ نفر ایرانی هستند و از تجار ورشکستۀ اکسپوزیسیون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشند که برای‌ عرض حال و استدعای انعام و اعانه به پابوس اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت آمده‌اند و اشتباهاً پلیس آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را دستگیر نموده. خلاصه مقصرین بی‌تقصیر را آزاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و در ضمن هم مقصودشان به عمل آمده، مرحمت ملوکانه‌ شامل حال آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد.

پس از رفع اشتباه و کشف امر خاطر اهل شهر که چند ساعتی‌ دچار اضطراب و دغدغه بی‌اندازه شده بود آسوده و ایمن شده، به فکر مشغولیات و سرور تازه افتاده، قرار مشق و سان نظامی که آخرین وقعۀ اقامت اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت شاهنشاهی به «استاند» بود به موقع اجرا آمد. برای‌ این‌ سان و دفیلۀ افواج گرناویه و گرآبینیه و سوارهای کند و شاسور و چند دسته سرباز پیاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظام و سوارهای نیزه‌دار حاضر شدند و اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت اقدس مظفر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه از بالای ایوان عمارت بلدیه‌، دفیلۀ قشون ساخلو شهر «استاند» را که روی هم قریب به هزارونهصد نفر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسید مشاهده فرمودند.

نخستین مسافرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به اروپا - در مورد اینکه انگیزه وی برای چنین سفرهایی چه بود، -نخستین-مسافرت-مظفرالدین-اروپا ، سفر نامه ، داستان ، فیلم ،

در این اثنا، اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت پادشاه بلژیک که با کشتی سواری‌ مخصوص خودشان آلبرتا از مسافرت و گردش کنار دریا مراجعت‌ به بلژیک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمودند در بندر «استاند» پیاده شده، قبل از رفتن به بورکسل خواستند ملاقاتی با اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه مهمان عزیز خودشان‌ کرده باشند.

در ساعت ۱۰ صبح، کشتی آلبرتا به کنار بندر آمده اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت‌ پادشاه به معیت کنت دولیرمون و کنت داش و بارون سنوی از کشتی‌ فرود آمده، پیاده به عمارت ییلاقی سلطنتی که نزدیک به ساحل دریاست‌ تشریف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرما شدند و از آنجا در ساعت سه بعد از ظهر به قصد ملاقات‌ اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت مظفرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه به هتل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پالاس آمدند. اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حضرت شاهنشاه‌ ایران با ملتزمین و بزرگان دربار در سر پلۀ هتل، مقدم شاه را پذیرفته،‌ ایشان را به آپارتمان و سالن پذیرایی خودشان هدایت نمودند و یک ساعتی‌ به اظهار مراسم و داد و یک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جهتی دولتین علیتین و صحبت دوستانه

“`

اعلی‌حضرت پادشاه بلژیک لباس سیاه و جلیقه‌ی سفیدی بر تن داشتند و حمایل آبی ایران که مختص سلاطین است به گردن انداخته بودند. اعلی‌حضرت مظفرالدین‌شاه نیز به همین مناسبت حمایل و نشان درجه‌ی اول لئوپلد را بر تن کرده بودند. در ساعت چهار، شاهنشاه ایران به همراه وزیر اعظم و ژنرال تونیس سوار بر کالسکه شدند و بدون جمعیت و همراهی زیادی به عمارت ییلاقی پادشاه بلژیک رفتند تا از ایشان بازدید کنند.

در روز جمعه ۲۴ اوت، زمانی که حرکت اعلی‌حضرت از «استاند» برنامه‌ریزی شده بود، حدود یک ساعت و نیم قبل از ظهر، اطراف ایستگاه گار مملو از جمعیت و شلوغی نبود و ساکنین شهر تمایل زیادی داشتند که در زمان حرکت اعلی‌حضرت حضور داشته باشند و آرزوهای قلبی خود را دوباره ابراز کنند. در داخل ایستگاه، گروهی از سربازان فوج ۳ پیاده‌نظام تحت فرماندهی کولونل درومرس و یک باطری توپخانه تحت فرماندهی کماندان دوکوک در مقابل تالار سلطنتی صف کشیده بودند.

وقتی که اعلی‌حضرت مظفرالدین‌شاه با لباس رسمی و پالتوی مشکی و یقه‌ی ماهوتی وارد شدند، جمعیت ناگهان با دیدن ایشان به شادی و فریاد بلند شدند. پس از آنکه ملوکانه به واگن تشریف آوردند و پالتو را برداشتند، شادی و خوشحالی مردم از دیدن لباس گرانبهای الماس‌دوزی که اعلی‌حضرت بر تن داشت بیشتر شد. در کلاه مبارک زیر جقه، یک الماس مربع بزرگ نصب شده بود و بر هر یک از سردوشی‌ها نیز سه الماس گران‌بها به اندازه‌ی بیضه‌ی کبوتر مزین شده بود. بند شمشیر و خود شمشیر اعلی‌حضرت نیز به جواهرات زیبا آراسته شده بود که چشم‌ها را به خود خیره می‌کرد.

پس از اینکه ژنرال تونیس که حمایل و نشان درجه‌ی اول شیر و خورشید ایران را بر تن کرده بود به کالسکه همایونی وارد شد، مسیو کوستائرت فرمان حرکت داد و قطار راه افتاد. اعلی‌حضرت مظفرالدین‌شاه تا زمانی که قطار از ایستگاه خارج شد، کنار پنجره‌ی واگن ایستاده بودند و با کدخدا، حاکم، کارگزاران حکومت شهر و مسئولین نظامی با دست و سر وداع می‌کردند و اظهار لطف می‌نمودند.

نخستین سفر مظفرالدین‌شاه به اروپا – در مورد انگیزه‌ی او برای چنین سفرهایی، – نخستین-سفر-مظفرالدین-اروپا، سفرنامه، داستان، فیلم،

سایت رضیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا