آیا میدانید
لیست کامل اسم پسر ایرانی به ترتیب حروف الفبا

جدیدترین لیست انتخاب اسم به ترتیب حروف الفبا
در این لیست، زیباترین اسمهای ایرانی برای پسران ارائه شده است. امیدواریم که این اسمها مورد پسند شما قرار بگیرد.
اسم پسر ایرانی با حرف الف :
- آبادان: خوشحال و زیبا
- آبتین: نام پدر فریدون، پادشاه پیشدادی
- آبدوس: یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی
- آبستا: اوستا
- آتروپات: والی آتروپاتن (آذرآبادگان)
- آترین: نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ
- آتش: نور و روشنایی
- آخشیج: نماد، عنصر
- آدُر: آتش
- آدُرباد: موبد موبدان در دوران شاپور
- آذر بُرزین: نام یک موبد
- آذرآیین: نام پسر آذرساسان
- آذرافروز: نام پسر مهرنوش، پسر اسفندیار
- آذرباد: موبد موبدان در زمان شاپور دوم
- آذربُد: نام پسر هومت که نامه دینکرد را نوشت
- آذربود: موبدی در زمان یزدگرد
- آذرپَژوه: پسر آذرآیین، نویسنده کتاب گلستان دانش
- آذرپناه: یکی از ساتراپهای آذرآبادگان
- آذرخش: صاعقه
- آذرفر: در اوستا به دارنده فرآذر
- آذرکیوان: موبد بزرگ شیراز در زمان حافظ
- آذرمهر: موبدی در زمان کواد
- آذرنوش: دوستدار فرهنگ
- آذین: زیور و نام فرمانده لشکر بابک خرمدین
- آراستی: نام عموی اشوزرتشت
- آرتمیس: فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه
- آرتین: نام هفتمین پادشاه ماد
- آرش: یکی از بهترین تیراندازان ایرانی و پهلوان
- آرمان: آرزو
- آرمین: آرامش
- آریا: اصیل و آزاد، فرمانده ارتش ایران در زمان کوروش
- آریامن: فرمانده ناوگان خشایار شاه
- آریامنش: نام پسر داریوش
- آریامهر: دارنده مهر ایران
- آرتاباز: یکی از نامهای برگزیده
- آریوبَرزَن: دلاور و سردار داریوش سوم
- آزاد: نام یک بهدینی در فروردین یشت
- آزاد منش: جوانمرد
- آزادمهر: از نامهای برگزیده
- آژمان: بی زمان
- آسا: پدر بهمن
- آستیاک: چهارمین و آخرین پادشاه ماد
- آونگ: نگهدارنده
- آویز: نگهداری
- آیریک: نام نیای یازدهم اشوزرتشت
- اَبدَه: بی آغاز
- اَبیش: بی رنج
- اپرنگ: نام پسر سام
- اَپروَند: شخصیت با شکوه
- اَپروَیژ: پیروز و شکست ناپذیر، نام خسرو دوم
- اَپیوه: نام پسر کیقباد
- اَترس: دلیر و بی ترس
- اَرتان: راستگو، نام پسر ویشتاسب
- ارج: ارزشمند، نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
- ارجاسب: اوستایی آن یعنی دارای اسبهای باارزش
- ارجمند: با ارزش
- ارد: سیزدهمین پادشاه اشکانی
- اردشیر: نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
- اردلان: از واژه ارد ایرانی
- اردوان: پشتیبان راستی و درستی
- ارژنگ: سالار مازندران
- ارشا: درست و راست
- ارشاسب: دارنده اسبهای نر
- اَرشام: پسر عموی داریوش بزرگ
- اَرشان: نیای داریوش بزرگ
- ارشک: نخستین پادشاه اشکانی
- اَرشَن: برادر کاووس
- اروتَدنر: پسر میانی اشوزرتشت
- اروَند: شریف و نجیب
- اُزیرن: زمان جاویدان
- اسپاد: دارنده سپاه نیرومند
- اسپنتمان: یکی از نیاکان اشوزرتشت
- اسپهبُد: پدر بزرگ خسرو انوشیروان
- اسفندیار: نام پسر کی گشتاسب، برادر پشوتن
- اشا: واقعیت، درستی و خوشبختی
- اشاداد: پاکی و پارسایی
- اشتاد: راستی
- اشکان: سومین نیای پاکر
- اُشهن: آغاز روشنایی
- اَشوداد: برادر هوشنگ پیشدادی
- اشوفْرَوَهَر: پاکروان
- اشومنش: پاک منش
- افروغ: روشنایی و نور
- افشین: سردار ایرانی
- اقاقیا: درختی با گلهای سپید
- اَگومان: بی گمان
- البرز: کوه بلند، نام پهلوانی
- الوند: توانا و تیزپا
- امید: پدر آذرپات، نویسنده دینکرد
- امیدوار: پسر خواستان دیلمی
- اندریمان: کسی که در پی شهرت است
- و ستایش است
- اَنوش :بیمرگ، جاویدان
- انوشیروان :پاکروان، پادشاه ساسانی
- اَهنَوَد :رهبری و فرمانداری، نخستین بخش از سروده گاتها
- اهورا :هستیبخش، خداوند
- اوتانا :نام یکی از یاران داریوش
- اَوَخشیا :بخشاینده
- اَوَرداد :از سرداران کورش بزرگ
- اَوَرکام :نام پسر داریوش هخامنشی
- اورمزدیار :خدایار، یاور اهورا
- اُورنگ :تخت پادشاهی، نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
- اُوژن :زننده و شکستدهنده دشمن
- اوس :در اوستا به معنی دارنده چشمهها
- اوستا :کتاب دینی و دانش
- اوستانَه :نام سردار سغد در زمان هخامنشی
- اوشَه :بامداد و سپیده در اوشهینگاه
- اوشیدر :پروراننده قانون مقدس
- ایدون :این چنین، اینگونه
- ایران پناه :از نامهای برگزیده
- ایرانپور :از نامهای برگزیده
- ایرانشاه :نام یکی از بزرگان ایران
- ایرانمهر :روشنایی ایران
- ایرج :یاریدهنده آریاییها
- ایزد :ستایش و ستودن
- ایزدیار :یاور ستودنی
- ایسَدواستَر :خواستار کشتزار و آبادکننده، بزرگترین پسر اشوزرتشت
- بابک :نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
- باتیس :نام دژبان غزه در زمان داریوش سوم
- بادرام :کشاورز
- باربُد :نام نوازنده و رامشگر نامی در زمان خسرو پرویز
- بامداد :نام پدر مزدک
- بامشاد :نام نوازنده در روزگار ساسانیان
- بامگاه :هنگام بامداد
- بایگان :نگهدارنده
- بختآفرین :نام پدر هیربد شهریار
- بَختیار :از فرزندان رستم در زمان خسرو پرویز
- بَخشا :از نامهای روزگار هخامنشیان
- بَدخشان :لعل
- بدره :بهره، نام یکی از سرداران خشایارشاه
- بَرازمان :بلنداندیش
- بَردیا :نام پسر کوچک کورش
- بُرزو :بلندبالا، نام پسر سهراب
- بُرزویه :نام رییس پزشکان شاهی در زمان خسرو
- بَرسام :نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
- بَرَسم :شاخههای گیاهی
- بَرِشنوم :پاک و تمیز
- بَرمک :نام وزیر شیرویه ساسانی
- بُزرگمهر :نام مهین دستور انوشیروان دادگر
- بَگاداد :نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هخامنشی
- بَگاش :نام یکی از سرداران هخامنشی
- بلاش :نام نوزدهمین پادشاه ساسانی
- بُندار :دارنده اصل و بنیاد
- بُنشاد :شاد بنیاد
- بَهاوند :در اوستا به معنی هوونت دارنده نیکی
- بِهراد :نیکی بخش
- بهرام :فتح و پیروزی است، نام پهلوانی در شاهنامه
- بَهرامشاه :نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی
- بِهروز :روزگار نیک و خوش
- بِهزاد :نام یکی از پهلوانان ایران، پسر پیل زور
- بِهمرد :از نامهای برگزیده
- بهمن :نیک منش، نام پسر اسفندیار
- بهنام :نیک نام
- بوبار :دارنده زمین، نام کشاورزی در زمان خشایار
- بوجه :رهایی یافته، نام یکی از بزرگان هخامنشی
- بوخشا :رستگار
- بیژن :نام پسر گیو
- پارسا :پرهیزکار
- پاساک :نام برادرزاده داریوش بزرگ
- پاکدین :دین درست، دین پاک
- پاکروان :پاکباطن، نیک نفس
- پاکزاد :پاکنژاد، نجیب
- پاکمهر :از نامهای برگزیده
- پالیز :کشتزار
- پَتَه مانی :دادگستر
- پدرام :نام نبیره سام، درود و شادباش
- پرچم :درفش
- پَرنگ :نام پسر سام
- پرهام :از نامهای برگزیده
- پرویز :شکستناپذیر و پیروزمند، کنیه خسرو دوم ساسانی
- پَریبُرز :بلند بالا، نام پسر کیکاووس
- پژدو :نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامهسرایان نامی زرتشتی
- پژمان :از نامهای برگزیده
- پَشَنگ :نام برادرزاده فریدون پیشدادی
- پشوتَن :پیشکشکننده تن یا فداکار
- پوروشسب :دارنده اسبان زیاد، پدر اشوزرتشت
- پوریا :نام یکی از پهلوانان ایران
- پولاد :نام پسر آزادمرد، پسر رستم
- پویا :جوینده
- پویان :پوییدن
- پیروز :پادشاه ساسانی
- پیروزگر :پیروز، کامیاب
- پیشداد :نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری
- پیلتَن :پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
- پیمان :مهر، عهد
- تاژ :برادر هوشنگ پیشدادی
- تخشا :کوشنده
- تَسو :واحد زمان
- تکاپو :جستجو
- تَنسِر :نام موبد موبدان در زمان اردشیر بابکان
- تَهماسب :از بزرگان مملکت داراپادشاه ایران
- تَهمتَن :بزرگ
- پیکر
- تهمورس :دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی
- توانا :نیرومند، زورمند
- تور :نام پسر شاه فریدون
- تورج :دلیر و پهلوان
- توس :نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
- تیرداد :بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان
- تیس :نام درختی است
- تیگران :نام یکی از سرداران خشایار شاه
- جان پرور :نشاط انگیز
- جانان :دلیرو زیبا
- جاوید :نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
- جم :مخفف جمشید
- جمشید :از پادشاهان پیشدادی
- جهانگیر :نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران
- چالش :با ناز و غرور
- چالیک :از بازی های کودکان
- چلیپا :گردونه مهر
- چوگان :ابزار بازی قدیمی
- چینوَد :چگونه زیستن
- خدابخش :از نام های برگزیده
- خداداد :از نام های برگزیده
- خدایار :از نام های برگزیده
- خدیو :بلند جایگاه، سرور
- خردمند :نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
- خرم :شادمان، خوش
- خسرو :نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
- خشاشه :از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
- خشایار :شاه دلیر و مردمنش
- خشنود :شاد، شادمان، خوشحال
- خورسند :راضی
- خوش منش :نیک نهاد
- خوشنام :درستکار، نیکنام
- خُونیرِث :نام یکی از هفت کشور زمین
- داتَه :دادگری، قانون
- دادار :دادگر، عادل
- دادبان :نگهبان قانون
- دادبه :قانون خوب
- دادبه :قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
- دادپویه :از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
- دادجو :جوینده عدل و داد
- دادخواه :خواستار عدل و داد
- دادرس :دادرسنده
- دادفر :از نام های برگزیده
- دادمهر :از نام های برگزیده
- دادنام :از نام های برگزیده
- دادوَر :دادگر، عادل
- دارا :دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
- داراب :نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
- داریوش :نام سومین شاهنشاه هخامنشی
- داژو :سوخته، داغ
- دانا :هوشیار، آگاه
- داور :نام موبدی است
- دَریز :نام داماد داریوش بزرگ
- دَسَم :فرمانده ده تن سرباز
- دلاور :دلیر، قهرمان
- دماوند :نام سرداری درزمان ساسانیان
- دهناد :از نام های برگزیده
- دینشاه :یاور و سرور دین
- دینیار :یاری دهنده دین
- دیهیم :کلاه پادشاهی
- زادان :نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون
- زال :نام پدر رستم
- زامیاد :نگهبان زمین
- زروان :نام خوانسالار انوشیروان ساسانی
- زَریر :دارنده جوشن زرین
- زَم :نام یکی از پسران غباد ساسانی
- زنگه :از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی
- زَهیر :نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی
- زَواره :پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم
- زوپیر :یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
- زیار :نام پدر مردآویچ
- زیگ :راه ستاره شناسی
- ژاماسب :نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت
- ژوپین :نام پسر کیکاووس
- ژیان :از نام های
“““html
برگزیده - ساسان :نام پدربزرگ اردشیر بابکان
- سالار :پدر زال، پسر نریمان
- سام :شخصیتی از خاندان گرشاسب
- سامان :نام فردی بزرگ از بلخ
- سَپْرَنگ :نام پسر سام
- سِپنتا :مقدس و ارزنده
- سپند :مقدس و با ارزش. اسفند
- سِپِهر :آسمان
- سپهرداد :هدیه یا خالق آسمان
- سپیدار :درختی بلند و راست
- ستایش :خوب سخن گفتن
- ستُرگ :قوی و نیرومند
- سرافراز :سربلند و با افتخار
- سُرایش :سرودن یا نوشتهای زیبا
- سُرخاب :نام پنجمین پادشاه باوندی
- سُروش :گوش دادن به صدای وجدان و اطاعت
- سزاوار :شایسته و خوب
- سَلم :نام یکی از سه پسر شاه فریدون
- سهراب :تابش سرخ. نام پسر زال
- سورن :دلیر و قوی
- سوشیانت :شخصی برگزیده از نظر دین
- سیامک :نام پسر کیومرث در شاهنامه
- سیاوخش :سیاوش، پسر کیکاووس
- سیاوش :نام پسر کیکاووس
- سیروس :نام دیگر کوروش
- سینا :یکی از نخستین پیروان زرتشت
- فاتک :نام پدر مانی نقاش در دوران ساسانی
- فراز :کلمهای به معنای بالا و بلندی
- فرازمان :از نامهای خاص و پرکاربرد
- فرازمند :از نامهای خاص و با معنی خوب
- فرامرز :نام پسر رستم زال
- فربُد :نگهبان و محافظ فر
- فربود :راست و مناسب
- فرخ :بزرگی و شان. یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانی
- فرداد :از نامهای جالب و ویژه
- فردین :پیشرو در دین و مذهب
- فرزاد :از نامهای خوب
- فرزام :از نامهای خوب
- فرزین :از نامهای ویژه
- فرشاد :شخصی خوشبخت و شادمان
- فرشوشتر :یکی از وزیران کی گشتاسب
- فرشید :نورانی و درخشان
- فرمنش :از نامهای خوب
- فرنام :نام یکی از فرماندهان شاپور
- فرنوش :از نامهای خاص و خوب
- فرهاد :پیشرو در قانون. نام قهرمانی در شاهنامه
- فَرََهمند :از نامهای خوب و پرکاربرد
- فَرهود :از نامهای منتخب و خوب
- فرهومند :باشکوه و بزرگ
- فُرود :نام پسر سیاوش
- فْرََاورِتیش :نام دومین پادشاه ماد
- فَرَوَشی :فَرَوَهَر، نیروی الهی
- فَرَوَهَر :نیروی الهی در انسان
- فریان :خاندانی از دوستان زرتشت
- فریبرز :نام پسر کیکاووس
- فریدون :یکی از پادشاهان پیشدادی و نجاتدهنده قوم آریایی
- فوکا :نوعی درخت بید
- فوگان :نوشیدنی خوشمزه از دانه جو
- فولاد :از نامهای خاص و ارزشمند
- فیروز :نام هجدهمین پادشاه ساسانی
- گالوس :نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
- گرامی :شخص ارجمند و مهم
- گرانمایه :شخصی با ارزش و محترم
- گرایش :به سمت چیزی گرویدن و پیروی از آن
- گَرشاسب :به معنای پهلوان نامی در اوستا، مشابه رستم در شاهنامه
- گرگین :نام پهلوان مشهوری در ایران
- گژدهم :از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
- گژگین :از نامهای خاص و خوب
- گشتاسب :نام پنجمین پادشاه کیانی
- گشواد :پهلوانی در شاهنامه
- گوارا :خوشمزه و دلچسب
- گودرز :نام پسر گیو، یکی از پهلوانان لشکر کیکاووس
- گیل :پهلوان و جنگجو
- گیو :نام پهلوان ایرانی
- لهراسب :دارنده اسب تیزرو و پدر گشتاسب
- مازار :یکی از سرداران مادی کورش
- مازنه :مازندران در اوستا
- مازیار :نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
- ماکان :نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
- ماندگار :پایدار و ماندنی
- مانوش :نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
- مانی :نام نگارنده مشهور در دوران شاپور
- ماهان :نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر و پسر غباد
- ماهر :زیرک و چارهجو
- ماهوار :از لایههای موسیقی
- ماونداد :نام یکی از مفسران اوستا در دوره ساسانی
- مزدا :دانای بزرگ و خالق
- مزدک :نام پسر بامداد در دوران ساسانی
- مشیا :نام نخستین مرد در اوستا
- منوچهر :پهلوان نژاد و ششمین پادشاه پیشدادی
- منوشفر :نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
- مه زاد :از نامهای خاص و خوب
- مِهراب :نام پادشاه کابل و پدر رودابه
- مهران :یکی از هفت خاندان مهم در دوران ساسانی
- مهربان :نگهبان نور و مهر
- مهربُرزین :دارنده بالاترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
- مهرپرور :از
“““html- مهرپوی: یکی از نامهای زیبا و منتخب
- مهرپیکر: یکی دیگر از نامهای شایسته
- مهرجو: از نامهای محبوب و انتخاب شده
- مهرداد: نام چوپانی که کوروش را بزرگ کرد
- مهرزاد: به معنای زاده مهر
- مهرگان: جشن ملی ایران
- مهرمَس: به معنای مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام جد ششم اردشیر بابکان
- مهرنوش: نام یکی از چهار پسر اسفندیار
- مهریار: از نامهای زیبا و منتخب
- مِهرین: یکی دیگر از نامهای نامطلوب
- مهیار: از نامهای محبوب و منتخب
- مویز: به معنای دانه خشک انگور
اسم پسر ایرانی با حرف ن:
- نارون: نام درختی قوی و تنومند
- ناشا: به معنای دادگر
- نامجو: به معنای جوینده نام
- نامدار: کسی که دارای نامی شناخته شده است
- نامور: از نامهای برگزیده
- ناوَرز: به معنای سرباز دریایی، از نامهای دوران هخامنشی
- نریمان: دلیر و قهرمان با تفکر بلند
- نَستور: نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
- نکیسا: نام نوازنده معروف در زمان خسرو پرویز
- نمایان: به معنای آشکار و واضح
- نوبخت: از نامهای منتخب دوران ساسانی
- نوبهار: نام نویسنده دساتیر
- نوتریکا: نام سومین برادر اشوزرتشت
- نوذر: یکی از سه پسر منوچهر
- نوش: به معنای شهد، عسل و انگبین
- نوش آذر: نام پسر آذرافروز
- نوشی: به معنای نوشیروان
- نوشیروان: انوشیروان، از نامهای برگزیده
- نوید: مژده شادمانی
- نیسان: به معنای نیزار، جایی که نی میروید
- نیک پی: به معنای خوش قدم و خوش شانس
- نیکدل: از نامهای برگزیده
- نیکروز: خوشبخت و سعادتمند
- نیکزاد: از نامهای انتخاب شده
- نیکنام: خوشنام و نیکونام
- نیکو: به معنای خوب و زیبا، نیکوکار
- نیما: نام یکی از شاعران معروف ایرانی
- نیو: به معنای پهلوان و دلیر
- نیوتیش: نام کوچکترین برادر اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف و:
- واته: ایزد آب در اوستا
- وخش: به معنای روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین جد آدرباد مهر اسپند
- وخش داد: آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی
- وخشور: به معنای پیامآور
- ورجاوند: به معنای مقدس و نورانی، از نیاکان شاه بهرام
- ورزم: شعله و گرمی آتش
- ورساز: جوان زیبا و آراسته
- وَرَهرام: نماد پیروزی
- وَسپار: به معنای بخشنده
- وَسنه: نام کوهی در اوستا
- وفادار: از نامهای برگزیده
- وَلخش: پادشاه اشکانی به نام بلاش
- وهامان: نام پدر سلمان فارسی
- وَهمنش: با خوشمنش و نیکمنش
- وُهومن: ریشه اصلی بهمن امروزی
- ویسپرد: از بخشهای اوستا
- ویشتاسب: نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت
اسم پسر ایرانی با حرف ه:
- هارپارک: نام وزیر استیاک، آخرین پادشاه ماد
- هامان: یکی از درباریان خشایار شاه
- هامرز: نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
- هامون: یکی از نامهای ایرانی
- هامین: تابستان در اوستا
- هاون: محل بامدادی
- هاونی: ایزد نگهبان بامدادی
- هَخامنش: به معنای دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
- هَردار: نام هشتمین جد اشوزرتشت
- هُرمز: نام سومین پادشاه ساسانی
- هرمزدیار: یار خدا
- هُزوارش: به معنای شرح و تفسیر
- هُژبر: به معنای دلیر و نامجو
- هَژیر: خوب پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی، پسر گودرز
- همتا: به معنای همانند و شریک
- همگون: همرنگ و مشابه
- هنگام: به معنای زمان و گاه
- هوبَر: به معنای دربرگیرنده نیکی
- هوتَخش: سازنده خوب و پیشهور
- هوتن: فرماندار ساحلی در زمان داریوش
- هوداد: به معنای نیک آفرید
- هودین: نام سومین جد آدرباد مهر اسپنتمان
- هور: به معنای خورشید
- هورا: آب صاف و مقدس
- هوشنگ: پسر سیامک و کیومرث، دومین پادشاه پیشدادی
- هوشیدر: از نامهای برگزیده
- هوکَرپ: واژهای پهلوی به معنای خوشاندام
- هوم: گیاه مقدس
- هومان: از نامهای برگزیده
- هومَت: به معنای اندیشه نیک
- هومن: خوباندیش و با شخصیت
- هیمه: نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی
اسم پسر ایرانی با حرف ی:
- یادگار: به معنای اثر و نشانی که کسی باقی میگذارد
- یزدان داد: موبدی در سده نهم که در کرمان زندگی میکرده
- یزدان مهر: از نامهای برگزیده
- یزدان یار: یکی از نامهای انتخابی
- یزدانشاه: نام پسر انوشیروان دادگر
- یزدگرد: نام پادشاه ساسانی
- یَسنا: از بخشهای اوستا
همچنین بخوانید:
“`html
اسم پسر ایرانی با حرف ب :
اسم پسر ایرانی با حرف پ :
اسم پسر ایرانی با حرف ت :
“““html
اسم پسر ایرانی با حرف ج :
اسم پسر ایرانی با حرف چ :
اسم پسر ایرانی با حرف خ :
اسم پسر ایرانی با حرف د :
اسم پسر ایرانی با حرف ز :
اسم پسر ایرانی با حرف ژ :
اسم پسر ایرانی با حرف س :
اسم پسر ایرانی با حرف ف :
اسم پسر ایرانی با حرف گ :
اسم پسر ایرانی با حرف ل :
اسم پسر ایرانی با حرف م :
سایت رضیم
“`