ایران شناسی

جمشید، پایه گذار نوروز (+ تصاویر)

بهترین آپلیکیشن آشپزی

نوروز فقط یک جشن ساده برای آغاز سال نو نیست؛ مجموعه‌ای از آیین‌های زیبا و پرمعناست که هر کدام فلسفه‌ای عمیق دارند و پیوند انسان با طبیعت و نو شدن را جشن می‌گیرند. مهم‌ترین این رسوم عبارتند از:

پیش از نوروز: آماده شدن برای نو شدن

  • خانه تکانی: این رسم که معمولاً از هفته‌های پایانی اسفند شروع می‌شود، نمادی از پاک کردن گرد و غبار کهنگی و اندوه از خانه و دل است. ایرانیان با تمیز و نو کردن خانه، به استقبال بهار و تازگی می‌روند.
  • چهارشنبه سوری: در آخرین سه‌شنبه شب سال، جشنی به نام چهارشنبه سوری برگزار می‌شود. مردم با برپا کردن آتش و پریدن از روی آن، شعر «زردی من از تو، سرخی تو از من» را می‌خوانند. این کار نمادین به این معناست که بیماری‌ها و ضعف‌ها (زردی) را به آتش می‌سپارند و از آن، انرژی، گرما و سلامتی (سرخی) می‌گیرند.
  • کاشتن سبزه: چند هفته مانده به عید، خانواده‌ها دانه‌هایی مانند گندم، عدس یا ماش را در ظرفی می‌کارند تا برای سفره هفت‌سین، سبزه‌ای شاداب داشته باشند. این کار نماد باروری، رویش مجدد و پیوند با طبیعت است.

روزهای نوروز: جشن و دید و بازدید

روزهای نوروز: جشن و دید و بازدید

  • سفره هفت‌سین: این سفره، مهم‌ترین نماد نوروز است که در لحظه تحویل سال در هر خانه‌ای پهن می‌شود. هفت عنصر اصلی آن که با حرف «س» آغاز می‌شوند، هر یک معنایی دارند:
    1. سبزه: نماد تولد دوباره، حیات و شادابی.
    2. سمنو: (جوانه گندم) نماد قدرت، خیر و برکت.
    3. سنجد: نماد عشق و دلدادگی.
    4. سیر: نماد سلامتی، میکروب‌زدایی و محافظت در برابر بیماری.
    5. سیب: نماد زیبایی و تندرستی.
    6. سماق: نماد طلوع خورشید و پیروزی نیکی بر بدی.
    7. سرکه: نماد صبر، شکیبایی و پذیرش ناملایمات. علاوه بر اینها، آینه (نماد روشنایی و شفافیت)، شمع (نماد نور و گرما)، قرآن یا شاهنامه (برای برکت و پیوند با فرهنگ)، ماهی قرمز (نماد زندگی و حرکت) و تخم‌مرغ‌های رنگی (نماد باروری و زایش) نیز این سفره را کامل می‌کنند.
  • لحظه تحویل سال: اعضای خانواده با پوشیدن لباس‌های نو در کنار سفره هفت‌سین جمع می‌شوند و با دعا و آرزوهای نیک، سال جدید را آغاز می‌کنند.
  • دید و بازدید و عیدی: پس از تحویل سال، رسم دید و بازدید آغاز می‌شود. کوچکترها به دیدن بزرگترهای فامیل (مانند پدربزرگ و مادربزرگ) می‌روند و از آن‌ها عیدی (معمولاً پول نقد در اسکناس‌های نو) هدیه می‌گیرند. این رسم برای تقویت پیوندهای خانوادگی و احترام به بزرگان است.
  • سیزده به در: در روز سیزدهم فروردین، جشن‌های نوروزی به پایان می‌رسد. مردم برای دور کردن نحسی و انرژی‌های منفی، به طبیعت و دامن دشت و صحرا می‌روند و روز را با شادی و بازی سپری می‌کنند. یکی از رسوم این روز، گره زدن سبزه توسط جوانان دم بخت و آرزو کردن برای باز شدن گره مشکلات و برآورده شدن آرزوهاست. سپس سبزه‌ها را به آب روان می‌سپارند که نمادی از بازگرداندن هدیه طبیعت به خود آن است.

جمشید: از اوج شکوه تا تراژدی غرور

شخصیت جمشید در شاهنامه فردوسی یکی از پیچیده‌ترین و آموزنده‌ترین داستان‌ها را دارد. او نماد پادشاهی است که تمدن و رفاه را به اوج می‌رساند اما با غرور، همه چیز را از دست می‌دهد.

دوران طلایی و ابداعات

پادشاهی جمشید ۷۰۰ سال طول کشید و به عنوان یک عصر طلایی توصیف می‌شود. در دوران او مرگ، بیماری، فقر و پیری وجود نداشت. او خدمات و ابداعات بسیاری را به مردم آموخت:

  • ساخت ابزار جنگی: او با ذوب کردن آهن، زره، کلاه‌خود، شمشیر و دیگر وسایل دفاعی را ساخت.
  • بافندگی و پوشاک: به مردم آموخت که از کتان، ابریشم و پشم، پارچه ببافند و برای خود لباس بدوزند.
  • تقسیم‌بندی اجتماعی: جامعه را به چهار گروه اصلی تقسیم کرد: روحانیون (کاتوزیان)، جنگجویان (نیساریان)، کشاورزان (بَسودیان) و صنعتگران (اَهنوشان) تا هر کس در جایگاه خود به جامعه خدمت کند.
  • معماری و ساخت‌وساز: به دیوان که در فرمانش بودند دستور داد تا خشت بزنند و با سنگ و گچ، کاخ‌ها، خانه‌ها و بناهای باشکوه بسازند.
  • کشف عطر و گوهرها: او عطرهای خوشبو و سنگ‌های قیمتی را کشف کرد و هنر پزشکی را پایه‌گذاری نمود.

اوج قدرت او زمانی بود که تخت گوهرنشان خود را ساخت و در روز اول فروردین، دیوان آن را به آسمان بردند و او مانند خورشید درخشید؛ همان روزی که نوروز نام گرفت.

غرور و سقوط

جمشید، پایه گذار نوروز (+ تصاویر)

پس از سال‌ها موفقیت و آبادانی، جمشید دچار غرور و خودبینی شد. او خود را بی‌همتا و آفریدگار جهان دانست و به مردم گفت:

«منم گفت با فَرّه ایزدی / همم شهریاری و هم موبدی»

«جهان را به خوبی من آراستم / چنان است گیتی که من خواستم»

به محض اینکه این سخنان کفرآمیز را بر زبان آورد، فَرّ ایزدی (شکوه و مشروعیت الهی که از پادشاهان حمایت می‌کرد) از او جدا شد. با از دست رفتن فرّ، کشورش دچار آشوب و تفرقه گشت و مردم از او روی‌گردان شدند. این ضعف راه را برای به قدرت رسیدن ضحاک، پادشاهی اهریمنی و ستمگر، باز کرد. جمشید سال‌ها فراری بود تا سرانجام به دست ضحاک افتاد و با اره به دو نیم شد و پادشاهی باشکوه او با مرگی فجیع به پایان رسید.

داستان جمشید یک درس بزرگ در فرهنگ ایرانی است: بزرگترین قدرت‌ها و دستاوردها نیز در برابر غرور و فراموش کردن جایگاه انسانی، شکننده و نابودشدنی هستند.

سایت رضیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا