آیا طب اسلامی صحت دارد؟ (2 نکته مهم)

آیا چیزی به نام طب اسلامی داریم؟
1. آیا دین اسلام در زمینه پزشکی و درمان بیماریهای جسمی جایگاهی دارد؟ آیا به اصطلاح “طب اسلامی” واقعاً موجود است؟
2. چه رابطهای بین پیشوایان دینی و پزشکان وجود دارد؟
3. اگر بین علم پزشكی جدید و توصیههایی که در روایات وجود دارد تضاد وجود داشته باشد، چه باید کرد؟
با رضیم همراه باشید.
ترکیب این کلمه خیلی عجیب است. طب اسلامی؟
این به این معنی نیست که در قرآن یا روایات درباره عسل و برخی دیگر از موضوعات مطلبی ذکر نشده است. صحبت ما درباره کتابهای زیادی است که به این موضوعات پرداختهاند و تلاش میکنند که باورهای قدیمی را تحت عنوان “طب اسلامی” به مردم ارائه دهند. این روند بیش از صد سال است که با علم جدید در تضاد است. یک تجربه جالب دیگر درباره اسلامی کردن پزشکی وجود دارد که واقعاً عجیب است. مطالب بنده مهم نیست، بلکه به صفحات کتابی که در پایان مقاله آوردهایم توجه کنید.
این رفتار، که شاید در کشورهای دیگر نیز وجود داشته باشد، یعنی مخالفت بیدلیل در حالی که به نظر میرسد دلایل قوی دارند، یک پدیده جالب است که توجه بسیاری را به خود جلب میکند اما به تدریج این ایدهها رنگ میبازند و افرادی که پشت آن هستند، بعد از کسب درآمد و شهرت، به حالت عادی برمیگردند. این قاعدهای مشخص است. (شبیه به برخی فالگیرها و … دارو دروغینها و غیره) از سوی دیگر، وقتی درباره طب سنتی و به اصطلاح “طب اسلامی” صحبت میشود، که میتوان آن را دروغی بزرگ خواند، به یاد میآوریم که قرنها عنوان فلسفه اسلامی برای فیزیک، پزشکی و فلسفه یونانی به کار میرفت. در حالی که این عناوین بیشتر به دلیل ارتباط مسلمانان با آن علوم به وجود آمدهاند و نه به دلیل اینکه واقعاً اسلامی باشند. اینها دانش بشری است که تحت عناوین مذهبی و گاهی فریبنده قرار گرفتهاند.
اما نمیخواهم بگویم که استفاده از داروهای گیاهی بهطور کلی بد است، البته اگر بر اساس پایههای علمی باشد. اما اگر بخواهیم به نظریات پزشکان قدیم مانند تحفه الغرائب و آثار مشابه دیگر تکیه کنیم که معمولاً بدون تجربه واقعی و بیشتر بر اساس حدس و گمان نوشته شدهاند، چندان اعتقادی به آنان ندارم. این دیدگاه به این معنا نیست که درمانهای گیاهی بر درمان شیمیایی ارجح نیستند، بلکه در حقیقت در چند دهه اخیر، داروهای گیاهی جدیدی به وجود آمده که با تکنیکهای نوین ساخته شدهاند و این روند، کار خوبی است. اما باید پرسید: این چه ارتباطی با طب سنتی دارد؟
در واقع این خود نتایج طب جدید است که با شناسایی مضرات داروهای شیمیایی، به سمت استفاده از داروهای گیاهی با اثر بخشهای جدید رفته است. در حال حاضر نیز نود و نه درصد مردم از داروهای گیاهی استفاده میکنند و به اظهارات بیپایه و اساس برخی افراد که سعی در تخریب این نوع درمانها دارند، توجه نمیکنند. پزشکی جدید نیز در حال پیشرفت است و به نواقص خود توجه دارد.
“`html
آیا درمان انسانها فقط به دارو محدود میشود؟
بسیاری از درمانها با جراحی و ابزارهای دیگر پزشکی انجام میشود و بر پایه اطلاعات علمی است که امروزه در خط مقدم پیشرفتهای علمی قرار دارد. آزمایشها، عکسبرداریها و مسائل دیگر که روی سلولها انجام میشود، جزئی از پزشکی مدرن است. بنابراین، آیا جایز است کسی که علم و تخصص دارد، این اطلاعات را با چیزهایی که از عطاریها و گیاهان اساسی میگویند مخلوط کند؟ مگر اینکه خود طب مدرن در آزمایشگاهها به اثرات اینها پی ببرد که البته هر شخصی با عقل سلیم این را میپذیرد. راستش را بخواهید، کدام بیماری، چه فقیر و چه غنی، حاضر است برای درمان خود به عطاریها و گیاهان و پیشگوییها اعتماد کند؟ به این موضوع بپردازیم.
ما در آغاز عصر جدید، مانند اینکه به هر چیز جدید از سیاست تا مسائل دیگر، و همچنین در زمینه نجوم و طب، اعتراض کنیم، شاید این مخالفت ناشی از اعتماد به نفس قدیمی ما بود که به آرامی در حال از بین رفتن بود. با وجود اینکه یک درخت بزرگ مقاومتی در برابر اره دارد، اما اگر این درخت از درون آسیبدیده باشد، در نهایت سرنوشتش را خواهد پذیرفت. ما به اندازهای که نیاز داشتیم با تفکر و احتیاط انتخاب کنیم خوب بود، اما باید سریعتر حرکت میکردیم. به نظر من، تلاشهای دارالفنون و ترجمه و تألیفهای آن بسیار خوب بود. ما هنوز نتوانستهایم جایگاه آن مدرسه را در زمینه آموزشی بشناسیم، اما آن روش ادامه پیدا نکرد و کارها پیشرفت نکرد. یکی از دلایل عقبافتادگی ما مربوط به نظام آموزشی است.
ضمن اینکه یکی از تجربیات جالب من در زمینه نجوم بود که پیش از این در دو یادداشت به آن پرداختهام و مقالات دیگری را هم معرفی کردهام. در زمینه پزشکی مدرن هم بحثهای زیادی وجود دارد و من یک بار هم متنی از استاد محترم جناب آقای حداد عادل را در این باره نقد کردم. در واقع، متهم کردن طب جدید به فرنگی و یهودی و مسیحی بودن یکی از این موارد است و به دنبال آن هم توهینها و فحاشیهایی وجود دارد که واقعا بیدلیل است. اما این بار میخواهم یک نمونه از آن نوشتهها در زمینه طب را مورد اشاره قرار دهم و تأکید کنم که اگر نسبت به نجوم با مخالفت عبور کردند، به این معنی نیست که با طب هم چنین برخوردی نمیشود.
[به عنوان مثال رؤیت کنید برخی از نظرات در همین مقاله] همچنان در حوزه طب که بحث و تجارت خاص خود را دارد و هزاران نفر درگیر آن هستند، به اعتبار یک روش دینی و اسلامی، حساسیت نشان میدهند. هنوز هم سالانه صدها هزار نسخه از کتابهای طب اسلامی به فروش میرود، در حالی که معلوم نیست تکلیف آن هم با روایات متضادی که حتی شیخ صدوق هم در آخر اعتقادات به آنها اشاره کرده، چیست. اما اکنون میخواهم یک متن مهم دیگر را که حدود شش یا هفت دهه پیش (تاریخ یک جزوه آن 1375ق / 1335ش است) با عنوان «راهنما نجات از مرگ مصنوعی» نوشته شده و در آن به نقد طب جدید و ستایش طب قدیم پرداختهاند معرفی کنم تا به نمونهای از استدلالها در این زمینه آشنا شویم.
این مجموعه که به صورت شبه نشریه چاپ میشده و مجموعه آنها در یک جلد جمعآوری شده است، استدلالهایی عجیبی علیه طب جدید ارائه داده و کارش را با آیهای از قرآن آغاز کرده که «و گفتند گروهی از اهل کتاب، ایمان آورید به آنچه بر کسانی که ایمان آوردهاند نازل شده در آغاز روز و در انتهای روز کافر شوید، شاید آنها برگردند»
البته آیه بهطرز نادرستی نقل شده که از ذکر آن شرم دارم. در عکس زیر میتوانید ببینید.
سپس هرچه در توان داشته به طب جدید به عنوان یک امر فرنگی، تهمت و بدگویی کرده است.
خدا را شکر که پزشکان ما از زمان دارالفنون به این سمت، به این حرفها گوش ندادند و این دانش را در ایران با ارزش نگه داشتند. با این حال، بد نیست نگاهی به استدلالهای این شخص بیاندازیم، استدلالهایی که هنوز هم فعالانه دنبال میشوند و ما میتوانیم از زبان بسیاری از افراد بشنویم.
باز هم تأکید میکنم، بحث بر سر داروهای گیاهی نیست؛ این را هر فردی میداند که تریاک یا سیر تا چه اندازه میتواند در درمان مؤثر باشد.
“`
برخی از دردها ممکن است مفید باشند و پزشکی و داروسازی جدید هم از این دردها بهره میبرد. اما این موضوع چه ارتباطی به داروهای گیاهی و درمانهای قدیمی دارد که اکثر آنها غیر علمی و بیخاصیت هستند؟ برای من مهم این است که دانش پزشکی که از زمان بقراط باقی مانده، اغلب باعث آسیب به پزشکی ما شده و اجازه نداد که تکامل یابد. هنوز هم وقتی که دنیای جدید میکروب و واکسن را به ما معرفی کرد و بیماریهایی مثل وبا را از بین برد، طب جدید را به خاطر غربی بودن و غیر دینی بودنش مورد انتقاد قرار میدهیم.
میخواهم که ابتدا این کتاب را که در اینجا میگذارم، با دقت و حتی اگر زحمت داشته باشد مطالعه کنید و ببینید نویسنده چه استدلالی دارد. این استدلال دقیقاً بیانگر نظر خیلی از دانشمندان ما در یک و نیم قرن گذشته است.
در ابتدا میگوید که طب جدید مزخرف است.
دوماً میگوید که غربیها همهچیز را از ما گرفتهاند.
سوماً اینکه اینها کار یهودیهاست که ما را تحت تسلط قرار دهند.
چهارماً از وقتی درمانهای جدید آمده، بیماریها بیشتر شده و همه در حال مرگ و میر هستند.
قرنها طول کشید تا مشکل وبا که از مسافرتهای تجاری و زیارتی منتقل میشد، حل شود و زمانی که قرنطینه و معاینات پزشکی مطرح شد، این مشکل تا حدی حل شد. حالا ظهور ویروسهای جدید مثل ابولا و ایدز به این معنا نیست که این بیماریها در طبیعت وجود نداشتند، بلکه اینها حتماً از جایی به انسان منتقل شده و مشکلساز شدهاند.
در این زمینه هم دانشمندان تلاش میکنند تا این بیماریها را درمان کنند، اما هنوز ما فکر میکنیم که اینها خودشان این بیماریها را درست کردهاند تا به ما آسیب برسانند و……
در این نگاه هنوز کتاب «تحفه حکیم مومن» بر همه رشتههای تخصصی پزشکی ارجحیت دارد و عدهای در جستجوی نسخههای آن هستند تا آن را چاپ کرده و در عطاریها بفروشند و با این کار درآمدی کسب کنند، چون مشتریان زیادی دارد.
نخستین عبارت کتاب و برخی دیگر از مطالب آن چنین است:
قوم یهود و نصارا که بر روی زمین زندگی میکنند، ما را به این روز سیاه انداختند. ای آقایان! بیدار شوید. چه زمانی ما همچنان در خواب ناتوانی خواهیم ماند و به راحتی از مال و جانمان دور میشوند.
… ای آقایان در زمان ما، طب جدید ابتدا به یک درس نادرست آموزش داده میشد و سپس افراد به طبابت مشغول میشدند و تشخیص بیماریها در طب جدید تنها به عکسبرداری و تجزیه خون محدود میشود، آن هم به صورت ناقص و بنا بر معیارهای جدید. حال آنکه بزرگترین پزشکان یونان زحمات بسیاری کشیدند و خدمات بزرگی به بشریت ارائه دادند و طب یونانی به خوبی در کتابها آمده و احتیاجی به طب جدید نداریم.
بروید و در خزانه دولت انگلیس ببینید که از نسخههای محمد زکریا چگونه استفاده میکنند، چه از نظر طب و چه از نظر داروسازی.
بروید به کتابخانه آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و ببینید یک جلد کتاب با چه ارزشی وجود دارد که خارجیها میگویند 12 میلیون تومان قیمت آن است. ما چنین گوهری داریم ولی به زوال افتادهایم.
یکی از خطاهای بزرگ طب جدید این است که اجساد را به قطعات تقسیم میکنند تا ببینند چه میکروبی باعث مرگ آنها شده و به دنبال درمان این میکروب میگردند. حال آنکه در طب یونانی نیازی به این عمل نیست و تنها با دیدن نشانههای ظاهری بیماری، میتوان بیماری را تشخیص داد. طب جدید اول بیمار را هلاک میکند و بعد با تشریح او به دنبال دلیل میگردد که اغلب نتیجهای هم نمیگیرد.
خطای دیگر این است که با آمپولهای گرانقیمت تلاش میکنند بیماری را درمان کنند در حالی که در طب یونانی با مقداری سرکه که یا از خارج استفاده شود یا به صورت داخلی، میتوان بیماری را درمان کرد.
آقایان! من خودم وقتی سرطان به وجود آمد، به هیچ وجه به مرض مهلت ندادم و از خارجیها کمک گرفتم و با استفاده از سرکه و ترکیبات دیگر، سعی کردم درمان کنم و خوشبختانه ماده سرطان را از وجود خودم خارج کردم و این بیماری نتوانست به من آسیبی برساند. «شغال»
“`html
بیشه مازندران را / نگیرد جز سگ مازندرانی». ای وای بر ما که درمان یک پیرزن بیابانی بهتر و مؤثرتر از پزشکی نوین است و این پزشکی جدید ما را در وضعیت بدی قرار داده است، به گونه ای که مردم به انواع بیماریهای سخت و خطرناک مبتلا شدهاند. این بیماریها معمولاً ناشی از «خون کثیف» هستند که از ترکیب سودا، صفرا و بلغم ایجاد میشود.
اینها نمونهای از جملات روشن این کتاب مفصل است که البته یک مجموعه از نشریات با نام «راهنمای نجات از مرگ مصنوعی» میباشد.
گردآوری شده رضیم
مرجان امینی
سایت رضیم
“`