اسم دختر با پ : کاملترین مرجع اسم دخترانه که با حرف پ شروع میشوند

اسم دختر با پ
اسم، یک توافق معمولی بین افراد است که برای صدا زدن همدیگر از آن استفاده میشود و به خودی خود، هویت شخص را نمیسازد. فرقی نمیکند که اسم شما معنی خاصی دارد یا ندارد؛ در هر صورت، تأثیری بر روی هویت و شخصیت شما نخواهد داشت. اگر در زمانهای خاصی، برخی نامها به دلایل فرهنگی بیشتر محبوب شوند و بعد از مدتی کمتر مورد استفاده قرار گیرند، این یک موضوع حائز اهمیت در جوامع پیشرفته نیست که نیاز به تجزیه و تحلیل عمیق داشته باشد.
اسم فارسی دختر با پ
اسم | معنی | |
---|---|---|
پیوند | پیوند، به معنای ارتباط و توافق بین دو یا چند نفر؛ مانند ازدواج یا رابطه خویشاوندی است. | |
پیمانه |
ظرف یا معیاری برای اندازهگیری مقدار مشخصی از مواد؛ مثل جام شراب. | |
پاکسیما | به معنای داشتن صورتی زیبا و پاک است. | |
پاکبانو | به معنای بانوی پاک یا آناهیتا است. | |
پاک آفرین | به معنای آفریننده پاک است. | |
پاشنگ | به معنای خوشهی انگور است. | |
پارند | به معنای خوشبختی و ثروت؛ همچنین نگهبان گنج و خواستهها است. | |
پارنا | نام یک قله در نزدیک پل دختر است. | |
پارمیس | نام دختر بردیا و نوه کوروش بزرگ. نام او به معنای بانوی دانشمند یا بانوی پرمهر است. | |
پارمیدا |
پارامیدا، پارامیس؛ مشابه نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد. | |
پاردیس | به معنای پردیس است. | |
پارامیدا | پارامیس، همان نام دختر بردیا و نوه کوروش، به معنای بانوی دانا و دانشمند است. | |
پادینا |
به گل پونه یا پودینه در زبان همدانی گفته میشود. | |
پادنا | نام یکی از بخشهای شهرستان سمیرم و منطقهای در شمال کوه دنا است که رودخانهای با آب پاک معروف دارد. | |
پادمیرا | به معنای جاویدان، نگهدارنده عشق است. | |
“`html پاپوک |
نعنای دشتی با گل آذینی، مثل سنبل در بخش خراسان | |
پریفام |
زیبا چون پری | |
پریان | منسوب به پری؛ فرشتگان؛ زیبا | |
پریاس | گلبرگ یاس، زیبا و با طراوت، شاداب و جذاب | |
پریا | زیبا چون پری | |
پری ویس | نام زنی در داستان ویس و رامین | |
پری گل | زیبا همانند گل و پری | |
پریشاد | زیبای شاد و خوشحالی | |
پریشا | پری شاه، سلطنت پریها | |
پری سیما | پری (فارسی) + سیما (عربی) زیبا و خوش چهره | |
پریسان | دختری زیبا همانند پری، زنی زیبا مثل پری | |
پریسا | زیبا چون پری | |
پریژه | پری کوچک | |
پیروزه | فیروزه | |
پیروزدخت | ترکیب از پیروز (پیروزمند یا خوشحال) + دخت (دختر)، نام دختر فیروز پسر قباد پادشاه ساسانی | |
پیرایه | آراسته و زیبا | |
پیراسته | منظم و زیبا | |
پیدرا |
رودی در امریکا | |
پیچک | گیاهی زینتی که ساقهای برای بالا رفتن دارد. | |
پونه | گیاه عطری و یک ساله از خانواده نعناع که برگها و گلهای آن برای درمان استفاده میشود؛ معروف به پودنه | |
پوروچیستا | نام کوچکترین دختر زرتشت، با بصیرت فراوان | |
پودینه |
پونه |
|
پوپه | پوپک | |
پندار | فکر, اندیشه | |
پگاه | صبح زود، سحر | |
پسته | یک میوه کوچک و بیضوی که مغز آن خوردنی است. در شعر، به معنی دهان معشوق میباشد. | |
پریوش | (پری + وش (پسوند شباهت))، به معنی زیبا همانند پری. | |
پرینوش | (پری = موجود زیبا و نیکوکار نامرئی؛ (به معنای استعاری) زیبا و با اندام ظریف + نوش = جاودانگی، بیمرگی)، به معنای پری با زیبایی جاودانه و بیمرگ. | |
پرینام | کسی که نامی زیبا دارد. | |
پریگون |
شبیه به پری | |
پریفر | دختری زیبا و با وقار، شبیه به پریان که بسیار با عزت و محترم است، ترکیبی از پری و فر. | |
پریزاد |
زاده پری، فردی زیبا، همچنین نام همسر داریوش دوم که پادشاه هخامنشی بود. | |
پریرو | پری مانند، زیبا رو | |
پریرخ |
پری چهره، کسی که صورتش زیباست و شبیه به پریها است. | |
پریچه | یک پری کوچک | |
پری جان | ترکیبی از پری + جان، اصطلاحی محبتآمیز برای خطاب به عزیزان. | |
پری پیکر | کسی که اندامی زیبا شبیه به پری دارد. | |
پری بانو | بانویی زیبا که شبیه به پری است، مانند فرشتهای زیبا. | |
پری |
موجودی زیبا و لطیف که گاهی خود را نشان میدهد و با زیباییاش به دلها نفوذ میکند، همچنین ممکن است به معنای شیطان هم در ادب فارسی به کار رود. | |
پروش | لطیف و نرم مانند پر. | |
پرور | به معنی کسی که پرورش میدهد و صاحب پر است. | |
پرونه | حشرهای با بدنی باریک و بالهایی با رنگهای زیبا، همچنین به معنی حکم و مجوز است؛ در موسیقی ایرانی، اشاره به نوعی نت نیز دارد. | |
پرنین |
مانند پر، شبیه به پر. | |
پرنون | پرنیان، پارچهای نرم و لطیف. | |
|
نوعی پارچه ابریشمی با طرح زیبا؛ پارچهای نازک و شفاف که برای نوشتن استفاده میشده است؛ همچنین به پردههای نقاشی هم اطلاق میشود. | |
پُرنوش | شیرین و زیبا؛ مورد پسند و دوست داشتنی. | |
پَرَنسا |
(پَرَن = پروین (ستاره)، پارچهی ابریشمی و نازک + سا (پسوند شباهت))، شبیه به ستاره پروین؛ زیبا و لطیف مانند ابریشم و دیبا. | |
پرندین | نرم و لطیف مانند پرند. | |
پرندوش | به معنی بعد از پریشب. | |
پرندک | به معنی تپه یا کوه کوچک. | |
پَرنا | پارچهای ابریشمی با طرحهای زیبا. | |
پرن | پروین، ستارهای معروف. | |
پرمیس | نام دختر بردیا، نوه کوروش بزرگ، که به معنای بانوی دانا و دانشمند است و به شکل پارمیدا تغییر یافته است. | |
پرمون | به معنی زینت و زیبایی. | |
پرگون | لطیف و نرم مانند پر. | |
پرگل | (به ضم پ) به معنای پر از گل، یا دارای گلهای زیاد. | |
پرگل |
(به فتح پ) به معنای هر یک از گلبرگهای گل. |
|
پرگشا |
به معنی گشایشدهنده یا پروازکننده. | |
پرک |
ستارهای به نام سهیل و همچنین به معنای تاج. | |
پرشاد | نام خواهر داریوش دوم پادشاه هخامنشی. | |
پرسون | دال بر خرمن یا محوطهای که در آن محصول جمعآوری میشود. | |
پرستوک | نام اصلی پارسی پرستو. | |
پرستو | پرندهای با رنگ سیاه و سفید که بالهای باریک دارد و مهاجر است. | |
پرستش | به معنی نیایش و عبادت. | |
پرسا |
نرم و لطیف مانند پر. | |
پربها | به معنای با ارزش و قیمتی. | |
پرارین دخت “““html |
دختر نیکو و خوب | |
پرارین |
خوب و نیکو | |
پدیده | چیزی که در حال وقوع است یا وجود دارد و میتوان آن را تجربه کرد؛ همچنین به شخص، چیز یا اتفاقی که توجه را جلب میکند گفته میشود. | |
پانیذ | نوعی قند و شکر؛ همچنین به یکی از نوعی حلوا که از ترکیب شکر، روغن بادام تلخ و خمیر درست میشود، اشاره دارد. | |
پانتهآ | زنی زیبا از شوش که به عنوان زیباترین زن آسیا شناخته میشد؛ این اسم از نامهای قدیمی است. | |
پایون | زینت، زیور یا آرایش | |
پانیک | کسی که با قدم زدن خوب و خوش یمن است | |
پانیا |
محافظ یا نگهدارنده | |
پامچال | گلی زینتی که میتواند رنگهای سفید، صورتی یا نارنجی داشته باشد | |
پالیز |
باغ | |
پاکیزه | بدون آلودگی، تمیز | |
پاکناز | کسی که ناز و زیبایی خوشی دارد | |
پاکنوش | پاک و خوب نوشیدن | |
پاک گوهر | گوهر و جواهر پاک | |
پاکدل |
کسی که دلش پاک و خوشی دارد | |
پاکچهر | خوشصورت و زیبا | |
پاکروی | زیبا و پاک روی | |
پاکرخ | زبان زیبا و رو پاک | |
پاکفر | پاک و باشکوه | |
پاکدخت | دختری پاک و عفیف | |
پانتی | نام همسر آریاسب که یکی از سرداران کوروش، پادشاه هخامنشی بود | |
پاییز | فصل پاییز، زمانی که برگها میریزد، همچنین به شکل غیرمستقیم به دختر زیبا اشاره دارد | |
پاییزان |
زمان پاییز | |
پارمین | قطعه یا … “““html | قطعهای از بلور؛ نام زنِ داریوش. |
پَرتو | نور یا گرما که از یک منبع پخش شده، یعنی روشنایی و درخشش؛ همچنین میتواند به اثر یا تأثیر هم اشاره کند. | |
پَردیس | بهشت؛ فضای سرسبز و گل کاری شده دور ساختمان. | |
پَرَند | پروین، در گذشته نوعی پارچه ابریشمی ساده و بدون طرح، یعنی حریر ساده؛ همچنین به گروهی از گیاهان نیز گفته میشود. | |
پَرَندیس | به معنی شبیه به پَرَن، یعنی زیبا و نرم و لطیف مثل پرند. | |
پرنددخت |
دختری لطیف مثل پارچه ابریشمی. | |
پَرنیا | به معنای پرنیان، نوعی پارچه نرم و لطیف. | |
پرناز | ترکیبی از واژههای پر و ناز، به معنای زیبا و قشنگ. | |
پروا | توجه یا فرصتی برای انجام کاری، همچنین شامل راحتی و آرامش است. | |
پری تاج | پری به معنی موجود افسانهای زیبا و تاج که به مانند رهبری پریان عمل میکند. | |
پریچهر | به معنی زیبا مانند پری، یا زیبارو. | |
پریچهره |
این واژه معادل پریچهر است. |
|
پری دخت | دختر پری، نام دختری از چین که سام، پسر نریمان عاشق او شد و زال، پدر رستم از او به دنیا آمد، یعنی زیبارو. | |
پریماه | زیبا مانند ماه و پری. | |
پرین | نرم و لطیف مثل پر، نام بانوی دانشمند ایرانی که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد. | |
پریناز |
دارای ناز و کرشمهای مانند پری. |
|
پوپک | هدهد، یا همان پوپوک. | |
پولک |
دایرههای کوچک و نازک با رنگهای مختلف که برای تزیین لباس استفاده میشوند؛ فلس ماهی که روی بدن ماهی را میپوشاند. | |
پونا |
پودنه یا پونه، گیاهی علفی و معطر که یک ساله است و از خانواده نعناع میباشد، برگها و گلهای آن مصرف دارویی دارند. |
اسامی اوستایی – پهلوی دخترانه با پ
پویه |
مخفف پاپویه که به معنی پروانه است |
پوراندخت |
(پوران + دخت = دختر)، به معنی دختر سرخ و گلگون و زیبا؛ دختر خسرو پرویز |
پوران | سرخ و گلگون؛ نام یکی از دختران خسرو پرویز، شاه ساسانی |
پُروشات | پروشاتو، در پارسی باستان به معنی پُرشاد، ملکهی ایران، همسر داریوش دوم و دختر اردشیر اول هخامنشی |
پرویندخت |
به معنی دختر پروین نیز شناخته میشود |
پروین | دستهای از شش ستارهی درخشان در صورت فلکی ثور؛ همچنین به ستارههای ثریا و هفت خواهران نیز اشاره دارد |
اسم کردی دختر با پ
پژال : به معنی جوانه نازک و شاخههای ریز درختان
در فهرست زیر اسامی کردی با پ به همراه تلفظ قرار داده شده است :
- پاراو (پاراو)
- پاکان (پاکان: نیکان)
- پاکانه (پاکانه: تبرئه و مبری)
- پاکاو (پاکاو)
- پاکینه (پاکینه)
- پرووشه (پُروشه: دانههای ریز برف)
- پڕژین (پُرژین)
- پرشنگ (اشعهٔ خورشید)
- پڕناز (پُرناز)
- پژال (پژال: جوانهٔ نازک)
- پهرژین (پَرژین: پرچین)
- پهرگوڵ (پَرگُل)
- پهروه (پَروه)
- پهرهنگ (پَرَنگ)
- پهژنا (پَژنا)
- پهسار (پَسار: نسار)
- پهسنۆ (پَسنو)
- پهسیره (پَسیره)
- پهلهک (پَلَک)
- پهلشین (پَلْشین)
- پێتۆ (پیتو)
- پیفۆک (پیفُک)
- پێلوو (پِلو: پلک)
اسامی ترکی دختر با پ
اسم | معنی |
---|---|
پرنیا | اصیل و دارنده اصل و نسب (فرنیا ، پرنیان) |
پینار | چشمه یا چشمۀ جوشان آب از زمین |
پیرلانتا | برلیان یا الماس تراش خورده که در برابر نور به رنگهای زیبا و مختلف درمیآید |
پَک اؤز | دارای صبر و استقامت |
پَتَک | کندو |
پارلاک | نورافشان و بَرّاق و تابناک |
پارلاش | روشنی و درخشندگی |
پارلار | نور میافشاند و میدرخشد |
پارلا | بدرخش! رضیم شو! |
بیشتر بخوانید :
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
سایت رضیم
“`