اسم دختر با گ : مجموعه ای از ۱۴۰ اسم دخترانه شیک با اول حرف گ

“`html
اسم دختر با گ
اسم دختر با گ : برخی از نامها میتوانند تأثیر زیادی بر شخصیت افراد داشته باشند. مثلاً کسی که نامش علی است، ممکن است در دوران تحصیل به داستان زندگی امام علی(ع) توجه بیشتری داشته باشد و آن را بهتر بیاد بسپارد. این فرد همچنین ممکن است بخواهد از حضرت علی(ع) در زندگیاش الگو بگیرد.
داستان زندگی کسی که نامش آرش است نیز میتواند بر او تأثیر بگذارد. این شخص ممکن است عشق و علاقه زیادی به ایران پیدا کند و بخواهد برای وطنش فداکاری کند. چون احتمالاً از کودکی با داستان زندگی آرش آشنا بوده و دوست دارد شبیه او شود. البته این تأثیرات برای همه صدق نمیکند و حتماً اینطور نیست که همه افراد به یک شکل تحت تأثیر قرار بگیرند.
اسامی فارسی دخترانه که با گ شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | گیتا | جهان، آفرینش – گیتی |
2 | گیتی | جهان، دنیا، کره زمین، کیهان – عالم |
3 | گیتی ناز | کسی که باعث افتخار و مباهات دنیا است |
4 | گیسو | زلف، طره، کاکل، گیس، مو |
5 | گیلنار | ترکیب از گیل (گیلک) و نار (انار) |
6 | گیهان | جهان، دنیا، گیتی |
7 | گهرناز | طبق تعریفی دیگر، گوهرناز |
8 | گهردخت | زیبا و با اصالت – دختر با افتخار و اصل و نسب |
9 | گوهرین | منسوب به گوهر، به مانند جواهر |
10 | گوهره | نام روستایی در نزدیکی کرمانشاه |
11 | گوهرنگار | شبیه به جواهر، مانند مروارید درخشان |
12 | گوهرناز | هر چیز یا شخص با ارزش و زیبا |
13 | گوهرشید | گوهر درخشان، مروارید روشن |
14 | گوهرشاد | کسی که شاد و خوشحال است و دارای ارزش و مقام ویژهای است |
15 | گوهرتاج | تاجی ساخته شده از جواهر |
16 | گوهرتاب | درخشنده مثل جواهر |
17 | گوهربانو | بانوی محترم و با اصالت |
18 |
“““html گوهرافروز |
افروزنده گوهر |
19 | گوهرآرا | آراینده گوهر، آراینده جواهر |
20 | گوهر | سنگ قیمتی و باارزش، ذات، نهاد، جوهر، اصل و نسب، نژاد |
21 | گلی | مربوط به گل، مانند گل، به رنگ گل |
22 | گلنسا | زیباروی زنان؛ (به طور غیرمستقیم) بسیار زیبا |
23 | گلنوش | ترکیبی از گل و نوش (مثل عسل)، نام یکی از آهنگهای قدیمی ایرانی |
24 | گلنواز | نوازش کننده گل |
25 | گلندام | دارای اندام زیبا مثل گل |
26 | گلنام | نامی زیبا چون گل دارد |
27 | گلناز | ناز و لطافت مانند گل دارد |
28 | گلنار | گل درخت انار که رنگش سرخ است، یکی از شخصیتهای شاهنامه |
29 | گندمک | گندم کوچک، سبزی خوردنی بهار |
30 | گلین | مرتبط با گل، به رنگ گل |
31 | گلفشان | گل افشان |
32 | گل طلا | ترکیب گل و طلا = گلزر |
33 | گلچهره | کسی که چهرهاش زیبا مثل گل است، زیبارو |
34 | گلچهر | گلچهره، کسی که چهرهاش زیبا مثل گل است، زیبارو |
35 | گلچمن | گلِ چمن؛ (به طور غیرمستقیم) زیبا و لطیف و شاداب. |
36 |
گلجهان |
کسی که به خاطر ویژگی خاصش (مثل زیبایی) در دنیا برجسته است؛ (به طور غیرمستقیم) زیبارو. |
37 | گلپیکر | کسی که پیکرش مانند گل زیبا و لطیف است، گل اندام |
38 | گلپونه | گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه تازه و جوان |
39 | گلپسند | زیباروی که مورد پسند است |
40 | گلفام | به رنگ گل سرخ، گلگون |
41 | گلشن | گلستان |
42 | گلشکر | گل + شکر = (به طور غیرمستقیم) لب |
معشوق، زیبارو، لب گلگون معشوق، گلِ زیبارو | ||
43 | گلشید | گلی که مانند خورشید میدرخشد. |
44 | گلشهر | از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه توران. |
45 | گلشاد | گل خوشحال و خندان، شاداب و زیبا، که با دیدنش انسان شاد میشود. |
46 | گلشا | بهترین و زیباترین گل، شاه گلها. |
47 | گلسرخ | هر گلی که رنگش سرخ باشد، همچنین به معنای زیبا. |
48 | گلستانه | مربوط به گلستان و دارای زیبایی گلها. |
49 | گلسر | کسی که صورت و چهرهاش مانند گل زیباست. |
50 | گلسان | گلی که شبیه به گل است. |
51 | گلسا | همانند گلسان، مثل گل. |
52 | گلزری | گلزر. |
53 | گلزر | گلی به رنگ طلا؛ همچنین به معنی زیبا و لطیف. |
54 | گلزار | زمینی پر از گل، گلستان. |
55 | گلزاد | زاده گل، فرزند گل. |
56 | گلریز | پخش کردن گل بر روی چیزی یا کسی، یا الهام بخشیدن به زیبایی. |
57 | گلرو | کسی که چهرهاش زیبا و شبیه به گل است. |
58 | گلرنگ | رنگی که به رنگ گل شباهت دارد. |
59 | گلیار | یار و دوست گل، همچنین نام یک روستا در نزدیکی مهاباد. |
60 | گلیا | مربوط به گل، یا شبیه به گل. |
61 | گلمهر | ( گل + مهر = خورشید) به معنای آفتاب و گل آفتابگردان. |
62 | گلگیس | کسی که موهایش مانند گل خوشبو و زیباست. |
63 | گلگونه | کسی که گونههایش مانند گل رنگین است. |
64 | گلخنده | کسی که مانند گل لبخند میزند. |
65 | گلخندان | شکفتن شکوفهها و نشان دادن زیبایی. |
66 | گلچین | کسی که گل میچیند، گردآورنده گلها، همچنان به معنای برگزیده و منتخب نیز هست. |
67 | گلچهره | کسی که چهرهاش زیبا و مانند گل است. | 68 | گلچهر | گلچهره به معنای فردی است که چهرهای زیبا مثل گل دارد، زیبارو |
69 | گلگون | به رنگ گل سرخ |
70 | گلرخ | زیبا رو، گلچهره، دختری که چهرهای زیبا و مانند گل دارد. |
71 | گلدیس | به معنای مانند گل؛ (به طور غیرمستقیم) زیبا و لطیف |
72 | گلدخت | (گل+ دخت = دختر)، دختر گل، دختری با صفات گل؛ (به طور غیرمستقیم) زیبا و لطیف. |
73 | گلدانه | بذر گل؛ (به طور غیرمستقیم) کسی که ویژگی گل را دارد (زیبا، لطیف و باطراوت). |
74 | گلچمن | گل چمن؛ (به طور غیرمستقیم) زیبارو و لطیف و شاداب. |
75 | گلجهان | کسی که به خاطر ویژگیهای خاصی (مثل زیبایی) در دنیا برجسته است؛ (به طور غیرمستقیم) زیبارو. |
76 | گلپیکر | کسی که بدنش مانند گل زیبا و لطیف است، گل اندام. |
77 | گلپونه | گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش و پونهای جوان و تازه. |
78 | گلپسند | زیباروی که مورد پسند قرار میگیرد. |
79 | گلپری | گل و پری؛ (به طور غیرمستقیم) زیباروی با اندامی ظریف، (به طور غیرمستقیم) زیبارویی که باطراوت و با ظاهری مشابه پری دارد. |
80 | گلپر | دانهای معطر که به شکل پولکهای زرد کوچک است. |
81 | گلپاره | قطعهای از گل یا تکهای از گل؛ (به طور غیرمستقیم) زیبا و سرزنده. |
82 | گلپاد | نگهبان گل. |
83 | گلبیز | گل افشان، گلریز، معطر و خوشبو. |
84 | گلبوته | بوته گل. |
85 | گلبن | بوته یا درخت گل. |
86 | گلبرگ | هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و صورت. |
87 | گلبر | کسی که سینه و آغوشش مثل گل لطیف و نازک است. |
88 | گلبخت | (گل + بخت = سرنوشت، طالع)، (به طور غیرمستقیم) زیبا و لطیف و دوستداشتنی. |
89 | گلبانو | زن زیبا چون گل. |
90 | گلبان | نگهدارنده و محافظ، نام مادر ابرانواس شاعر ایرانی قرن دوم. |
91 | گلباران | برای احترام و تمجید زیاد استفاده میشود. |
92 | گلبَر | کسی که آغوشش لطیف و نرم مانند گل است؛ نوعی گل. |
93 | گلان | مربوط به گل؛ گلها؛ (به صورت مجازی) زیبارو و لطیف. |
94 | گلاله | موهای مجعد و پیچیده. |
95 | گلاسا | مانند گل، ترکیب از گل و پسوند مشابهت. |
96 | گلابتون | رشتههای نازک طلا و نقره که هنگام بافت زری همراه ابریشم استفاده میشوند. |
97 | گل اندام | با پیکری زیبا و ظریف مانند گل. |
98 | گل افشان | کسی که گلها را میپاشد یا پخش میکند. |
99 | گل افروز | ترکیبی از گل و افروز (کسی که گل را روشن میکند). |
100 | گل آویز | ترکیبی از گل و آویز (چیزی که آویزان شده است). |
101 | گل آور | کسی که گل را میآورد یا دارد؛ (به صورت مجازی) زیبا و سرزنده. |
102 | گل آسا | مانند گل. |
103 | گل آرا | کسی که گل را زینت میدهد؛ شخصیتی در شاهنامه، نام مادر روشنک در برخی نسخهها. |
104 | گلاب | مایع خوشبو که از تقطیر گل سرخ و آب به دست میآید. |
105 | گل دانه | دانهی گل. |
106 | گل جهان | بهترین و زیباترین گل در دنیا. |
107 | گل تاج | تاجی پر از گل. |
108 | گل پناه | پناه گل. |
109 | گل پری | زیبا مانند گل و پری. |
110 | گل پرست | دوستدار گل. |
111 | گل پر | دانهای معطر به شکل پولکهای زرد کوچک که خاصیت درمانی دارد. |
112 | گل بهار | گلی که در بهار شکوفه میدهد. |
113 | گل آذین | زینت گل، ترتیب و زیبایی گلها روی ساقه. |
114 | گشین | (گش = خوب، خوش، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت))، (به صورت مجازی) زیبا و دلپذیر. |
115 | گشتا | بهشت یا باغ بهشتی. |
116 | گردیه | از | شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی) |
117 | گردآفرید | دختر یک جنگجوی ایرانی که در دژ سپید، در مرز ایران و توران با سهراب مبارزه کرد. او دختر گژدهم است. |
118 | گرانمهر | کسی که خیلی محبت دارد و بسیار مهربان و دلسوز است. |
119 | گرامیدخت | نامی که به معنای دختر عزیز و محترم است و از دو بخش گرامی و دختر تشکیل شده است. |
120 | گرانناز | کسی که دارای ناز و زیبایی زیاد است و خیلی جذاب و دلنشین است. |
121 | گراناز | یک نام به معنای گران ناز است. |
بیشتر بخوانید :
اسامی فارسی – عربی دخترانه با حرف گ
ردیف | اسم | معنی |
1 | گوهرملک | گوهر (به زبان فارسی) + ملک (به عربی) = پادشاه زاده. |
2 | گلعذار | گل (به فارسی) + عذار (به عربی)؛ به معنای گلچهره. |
3 | گل نسا | گل (به فارسی) + نسا (به عربی)؛ نامی با اصالت ایرانی که به معنای مرکب از گل و زنان است. |
4 | گل سیما | گل (به فارسی) + سیما (به عربی)؛ به معنای کسی که چهرهای زیبا مانند گل دارد. |
بیشتر بخوانید :
اسامی دخترانه زیبا کردی با حرف گ
ردیف | اسم | معنی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1 | گولی | به زبان کردی یعنی یک گل. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2 | گلباش | از نامهای رایج میان زنان کرد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3 | گلاره | چشم، مردمک چشم و نامی دخترانه با ریشه کردی که به معنای نور چشمی و بسیار عزیز است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4 | گلاویژ | نام یک ستاره. |
ردیف | اسم | معنی |
1 | گیلوا | نام محلی مردم گیلان، نسیم، باد خنکی که در گیلان میوزد و خبر از بهار میدهد |
2 | گیلاکو | دختر زیبای گیلانی |
3 | گیلار | نام پرندهای از گروه اردکهای روی آب |
4 | گیلانا | دختر زیبای گیلانی |
اسامی خاص اوستایی-پهلوی دختر با گ
- گل: نام زنی در داستان “ویس و رامین”
- گندم: دانهی خوراکی که پر از نشاسته است
اسامی لری دخترانه با گ
- گوطلا: باارزش مثل طلا، چیزی که به زیبایی طلا باشد.
- گوهرتاش: گوهر (به فارسی) + تاش (به ترکی) به معنای همتای گوهر
اسامی شیک دخترانه ترکی با حرف گ
- گزل (گوزل): زیبا، خوشگل، قشنگ؛ ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین
- گلین: عروس
- گویچک: زیبا، رعنا، قشنگ، خوشگل، دلپسند.
بیشتر بخوانید :
بیشتر بخوانید :
اسم دختر با گ یکی از انتخابهای سخت و گیجکننده برای والدین است و ما امیدواریم که با توجه به اسامی دخترانه که با حرف گ شروع میشوند این صفحه را با دیگر والدین نیز به اشتراک بگذارید. همچنین خوشحال میشویم نام انتخابی خود را برای ما بفرستید. اسم دختر با گ دیگر چه نامهایی هستند؟
“`
اسمهای دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسمهای دخترانه با شروع حرف دلخواه | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |